خواهران عزيزم
روز جهاني زن را به همة شما كه از كشورهاي مختلف در اينجا حضور داريد، تبريك ميگويم. بهرغم ديكتاتوري و زنستيزي آخوندها در ايران،
و جنايات بنيادگرايان عليه خواهران ما در خاورميانه و آفريقا، امسال بيش از هرسال ديگر ضروري است كه ما روز جهاني زن را به همديگر تبريك بگوييم. چرا كه نيروي زنان در جنبش آزاديخواهي و برابري در ايران و ساير نقاط جهان، مشعل فروزاني فرا راه انسانهايي است كه به ديكتاتوري و به ارتجاع و تبعيض، «نه» ميگويند و مصمماند كه آن را برچينند!
در يكسال گذشته، چالشهاي بزرگي عليه زندگي و سرنوشت زنان مسلمان و عرب، بهخصوص در سوريه و عراق، بهوجود آمده است. به همين دليل، براي همة ما درك حقايق مربوط به زنستيزي بنيادگرايي و نقش زنان درمقابله با آن ضروري است.
در كنفرانس روز گذشته، تلاش كردم به اختصار به اين سؤال جواب بدهم كه در مقابل بلاي بنيادگرايي چه راهحلي وجود دارد. امروز ميخواهم عملكرد بنيادگرايي را بر اساس تجربة ايران مورد بحث قرار دهم؛ بهخصوص كه عملكرد 36 سالة بنيادگرايان در ايران، توسط گروههاي پيرو آنها در ساير كشورها، در حال تكرار است.
اولين واقعيت مهم اين است كه زنستيزي يكي از مهمترين ويژگيهاي بنيادگرايي و ديكتاتوري ديني حاكم بر ايران است. خيانت خميني به انقلاب مردم ايران، در نخستين سالروز 8مارس بعد از انقلاب ضدسلطنتي، چهرة كريه خود را در خيابانهاي تهران با سركوب زنان، به صورت تحميل حجاب اجباري با شعار «يا روسري يا توسري» نشان داد و در همان روز، زنان مجاهد كه خودشان حجاب داشتند، در كنار زنان و در مقابل چماقداران خميني ايستادند.
از آن پس تا به امروز، زنان ايران هدف وحشيانهترين سركوبها و تحقيرها و تبعيضها قرار گرفتهاند. شكنجه و اعدام دهها هزار زن مجاهد و مبارز كه اكثريت عظيم آنها زنان مسلمان هستند، ابعاد حيرتانگيزي دارد كه در دنياي معاصر نظير ندارد.
از نظر آزاديهاي مدني و حقوق فردي و اجتماعي نيز اين رژيم با نقض كنوانسيونهاي بينالمللي، بهخصوص كنوانسيون منع تبعيض، موقعيت زنان ايران را پيوسته به قهقرا برده است. تحقير، دستگيري و شلاق زدن براي تحميل حجاب اجباري به زنان، بخشي از قوانين اين رژيم است.
سال گذشته، خامنهاي سردمدار رژيم گفت: برابري زن و مرد، غلط است و افزود كه بايد از افكار غربي در مسائلي نظير اشتغال و برابري جنسي، كاملاً فاصله بگيريم. پيرو همين سياست، از سه سال پيش، ورود دختران به بيش از 70 رشتة تحصيلي در دانشگاهها ممنوع شد كه نسبت به قبل يك محدوديت مضاعف بود.
به علاوه، سياستها و مقررات فزايندهيي براي خانهنشيني زنان به اجرا گذاشته شده و درهاي كار و اشتغال، پيوسته به روي زنان بستهتر ميشود. به همين دليل، سهم زنان از نيروي كار، در حد فقط 16 درصد محدود مانده است. اين در حالياست كه مطابق آمارهاي دولتي حدود 3ميليون زن ايراني سرپرست خانوار هستند و بيشتر آنها از فقر دردناكي رنج ميكشند.
از طرف ديگر براساس دستور ولي فقيه ارتجاع، طرحي براي افزايش جمعيت به اجرا گذاشته شده است. به اين منظور، قوانيني به تصويب رسيد كه برطبق آن از استخدام زنان و مردان مجرد جلوگيري ميشود و كارمندان زن به افزايش فرزند سوق داده ميشوند. نخستين و مهمترين اثر عملي اين طرح نيز به حاشيه راندن و خانهنشينكردن زنان است.
زنان از اغلب حقوق و آزاديهاي عمومي،حتي از تماشاي مسابقات ورزشي يا خواندن آواز، محروم و از صحنة فعاليت اجتماعي حذف ميشوند. زنان حتي در خصوصيترين زواياي زندگيشان مورد كنترل و تجسس قرار ميگيرند.
دومين واقعيت مهم، اين است كه زن ستيزي محور سركوب عليه تمام جامعه است و بقاي استبداد آخوندي به آن مشروط است.علت زنستيزي اين رژيم، تعصب كور مذهبي يا تلاش براي حفظ عفاف جامعه يا كيان خانواده نيست. واقعيت ايناست كه در دوران آخوندها، جامعة ايران شاهد فرو ريختن ارزشها و همچنين متأسفانه گسترش فحشا بوده است. زنستيزي به بهانة دين، به اين دليل سيستماتيك و مستمر شده كه اهرمي براي سلطة انحصاري ولايت فقيه است.
دهها نهاد سركوبگر رژيم برمحور زن ستيزي ميچرخد.
اين، دستاويز و توجيهگر عمليات كنترل دائمي مردم در خيابانها، و موضوع كار گشتهاي سركوبگر خياباني و نهادهايي مانند «ادارة مبارزه با منكرات» يا «پليس امنيت اخلاقي» و 20نوع پليس ديگر شده است. كما اينكه مقابله با زنان به بهانة بدحجابي، از مؤثرترین حربهها برای ايجاد خفقان توسط رژيم در جامعه و خاموشکردن هرصداي اعتراضي است.
در پاييز گذشته در شهر اصفهان، آخوندها وجه ديگري از توحش و بربريت خود را با پاشيدن اسيد به سر و صورت زنان نشان دادند. به بندكشيدن زنان با تشبث به بهانه هاي بهاصطلاح مذهب، هر مرز و محدوديتي را براي آخوندها از بين برده است. يعني بدين وسيله، آنها دست خود را براي دخالت و كنترل، در همه جا بازتر ميبينند.از جمله در محيطهاي آموزشي و اداري و توليدي، در گزينش كارمندان يا اخراج آنها، در كنترل دائمي رفتوآمد زنان و جوانان در خيابانها، در ورود خودسرانه به خانههاي مردم، در سانسور كتاب و فيلم و تئاتر و موزيك، در فيلترينگ سايتها و شبكههاي اجتماعي و در پروندهسازيهاي قضايي يا حمله به ميهمانيها.
به همين خاطر است كه در رژيم آخوندها تحميل و كنترل حجاب، اينهمه در سياستها و قوانين رژيم اهميت يافته است.
به همين خاطر است كه آخوندها آشكارا بيحجاب را مترادف ضد انقلاب معرفي ميكنند.
به همين خاطر است كه هرگاه رژيم دچار يك شكست سياسي و بينالمللي ميشود يا هرگاه با قيامها و شورشهاي اجتماعي مواجه ميشود، از يكطرف تعداد اعدامها را بالا ميبرد و از طرف ديگر عمليات مبارزه با بدحجابي را شدت و گسترش ميدهد.
رئيسجمهور رژيم، آخوند روحاني، حجاب اجباري را به موجوديت رژيم مربوط دانست. وي گفت:«حجاب براي امنيت است».
آخوندهاي حاكم ميدانند كه اگر از حجاب اجباري يا هر يك از قوانين و سياستهاي خود عليه زنان دست بردارند، نيروي زنان بهسرعت پيشروي ميكند و تمام جامعه را به حركت در ميآورند. بله حفظ امنيت نظام ولايت فقيه، دومين واقعيت مهم درمورد فهم علت زنستيزي رژيم آخوندهاست.
اما سومين واقعيت مهم، اين است كه رژيم آخوندها، مهمترين تهديد اجتماعي خود را نيروي آزاديخواهي و برابريطلبي ميبيند و اين يكي از مهمترين دلايل كينتوزي آخوندها عليه زنان است. بايد يادآوري كنم كه آنچه در انقلاب تودههاي مردم ايران درسال57عليه ديكتاتوري شاه اتفاق افتاد، مشابه بهار عربي و قيامهاي سالهاي اخير خاورميانه عليه ديكتاتورها و فساد بود.
در اين بين، زنان كه تاريخاً هدف تبعيض و تحقير بودهاند، بيشترين و ريشهييترين مطالبات را داشته و دارند كه برابري و رهايي است. بهخصوص كه ما در زمانهيي بهسر ميبريم كه پيشرفت حقيقي جامعه، با برابري زن و مرد امكانپذير ميشود. از اين رو خواستهاي زنان و ايستادگيشان بيشترين تهديد را متوجه رژيم ميكند.
به همين دليل، فاشيسم ديني حاكم بر ايران، ركوردار بيرقيب اعدام و كشتار زنان سياسي در تاريخ معاصر جهان است.
در نخستين سال شروع مقاومت درسه دهة پيش، شمار زندانيان زن به هزاران نفر ميرسيد. پس از آن نيز آخوندها به هر جنايت غيرقابل تصوري عليه زنان دست زدند. اما زن ايراني تسليم نشده است. اين مهمترين و پرافتخارترين نتيجة رويارويي زن ايراني با رژيم ولايت فقيه است.
بله، سركوب ادامه دارد، اما آخوندها در تحميل راه و رسم ارتجاعي خود به زن ايراني، شكست خوردهاند.
قوانين حجاب اجباري، همچنان اجرا ميشود؛ اما زن ايراني در مقابل پوشش تحميلي مقاومت ميكند و هر روز درگيري با نيروهاي سركوبگر افزايش مييابد.
اختناق با شدت تمام حاكم است، اما نتوانسته است مطالبات زنان را كاهش دهد و خواست مبرم زنان در اصل تغيير وضع موجود، يعني به زير كشيدن نظام ولايت فقيه است.
درست رودروي اين رژيم كه دائماً تحقير و حذف زنان را ميخواهد، حضور هزار زن قهرمان در شوراي مركزي مجاهدين، پيشاپيش نبرد با فاشيسم مذهبي، روشنترين دليل بر نقش كليدي و مسئوليتپذيري و شايستگي زنان در جامعة ايران است. نقش زنان در جنبش مقاومت، بهخصوص در اشرف و ليبرتي، پهنة تعيينكنندة رويارويي زنان ايران با اين رژيم زنستيز و ضدبشري بوده و هست. اين الگوي ايستادگي است و تمام زنان را به مبارزه براي آزادي و برابري و بر دوشگرفتن رسالت آزادي تمام جامعه فرا ميخواند.
خواهران عزيزم!
من ميخواهم همچنين بر رسالت بزرگي كه بر دوش زنان در سراسر منطقه قرار دارد، تأكيد كنم. كشاكش سرنوشتساز كنوني، اوضاعي را پيش آورده كه در آن مسئوليت زنان، از مبارزه براي كسب آزادي و برابري براي خودشان بسيار فراتر رفته است.
امروز اين نجات تمام جوامع منطقه از شر بنيادگرايي است كه بهصورت يك رسالت بزرگ بر دوش زنان قرار گرفته است. در اين مبارزه، بزرگترين سلاح زنان و بالاترين توانايي و داراييشان همبستگي و پيوندهاي هرچه محكمتر ميان خودشان است. بهرغم مذاهب و مليتهاي مختلف بهرغم عقايد و فرهنگهاي گوناگون و با وجود همة تفاوتها، آنچه ميتواند يك نيروي فوقالعاده مؤثر فراهم كند، همين اتحاد و همبستگي است.
بنابراين، مجدداً همة شما را به تشكيل و گسترش يك جبهة پرقدرت عليه بنيادگرايي اسلامي و تروريسم و بربريت تحت نام اسلام فرا بخوانم.
من از صميم قلب، اميدوارم و مطمئنم كه اگر چه امروز شرايط تيره و تاري بر تمام ايران و خاورميانه حاكم شده، اما مبارزة زنان، آيندهيي روشن به ارمغان ميآورد كه آزادي و دموكراسي و برابري را نصيب ملتهاي اين منطقه ميكند. از همه شما متشكرم.