اشرف رجوی

Ashraf Rajavi

اشرف رجوی

نامی که سمبل پایداری مقاومت ایران است:‌ اشرف رجوی

۱۹بهمن سالگرد یک رویداد سرنوشت ساز در تاریخ تلاش مردم ایران در طلب آزادی است.

روز ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ پاسداران خمینی مقر مرکزی مجاهدين در داخل ایران را مورد حمله قرار دادند.

این یک نبرد نابرابر بین هزاران پاسدار به شدت مسلح علیه ۲۰ رزمنده آزادی بود. خمینی فکر می کرد پیروزی قطعی است. اما پیشتازان آزادی تسلیم نشدند و تا آخرین نفس جنگیدند و یک صحنه حماسی خلق کردند که مقاومت را هرچه بیشتر قوت بخشید.

زنانی که در این نبرد شرکت داشتند، برگ درخشاني در تاريخ مبارزه مردم ايران، براي آزادي و دمكراسي از خود به يادگار گذاشتند.و در عزم و رزم شان، مقاومتي را رقم زدند و پيامي را سرودند كه اکنون در رهبري جنبش مقاومت ايران آنرا در صف طولاني از زنان پيشتاز مجاهدين خلق به عينه مي بينيم.

درخشان ترین چهره در این ماجرا به اشرف رجوی تعلق داشت.

او در سال 1330 در زنجان متولد شد و مدرک لیسانس خود را در رشته فیزیک از دانشگاه صنعتی شریف در تهران گرفت. اما قلب اشرف برای مردم محرومی می تپید که در کشوری که روی دریای نفت نشسته در رنج بودند. علیرغم امکان داشتن یک زندگی خوب، اشرف با طي مسافت های طولانی به شهرها و روستاهای مختلف سفر می کرد تا با مشکلات مردم آشنا شده و برای یافتن راه حل به آنها کمک کند.

در این پروسه او با مجاهدین آشنا شد که گروهی نوپا بودند و به طور زیرزمینی علیه شاه فعالیت می کردند. او در سال ۱۳۵۰ به آنها پیوست. سپس دو بار در فاصله سالهای ۵۱-۵۳ و در سال ۵۵ توسط ساواك شاه دستگیر و متحمل شکنجه های وحشیانه شد به نحوی که شنوایی یک گوشش را از دست داد. او در آخرين دستگيري به حبس ابد محكوم شد.

اما در روز ۳۰ دی ۱۳۵۷ قبل از انقلاب ۲۲بهمن او همراه با آخرین گروه از زندانیان سیاسی، به همت قيام مردم از زندان آزاد شد.

اشرف بعد از آزادی، فعالیتهایش را به عنوان با تجربه ترین عضو زن سازمان از سر گرفت. با توجه به امواج گسترده زنان جوان و دخترانی که می خواستند بعد از انقلاب به جنبش مجاهدين بپیوندند مسئولیت او فوق العاده سنگین بود. به خصوص که او برای آنها یک الگو بود.

دراولين دور انتخابات مجلس بعد از انقلاب، اشرف به عنوان برجسته ترين زن مجاهد خلق در ليست كانديداهاي مجاهدين براي تهران معرفي شد.

بعد از شروع مقاومت در روز ۳۰ خرداد ۶۰، وقتی که به تصمیم سازمان، مسعود رجوی عازم خارج شد تا صدای مقاومت مردم ایران را به گوش جهانیان برساند، اشرف به عنوان نماینده و به جای او در ایران ماند.

به این ترتیب روز ۱۹بهمن ۱۳۶۰ او و فرزند خردسالش در مقر مرکزی مجاهدین بودند. وقتی حمله آغاز شد او پسر خردسالش را در حمام گذاشت تا از تیراندازی و دود در امان باشد و بعد برای دفاع از همرزمانش بازگشت.

همه آنها تا آخرین نفس جنگیدند و سرفرازانه جان باختند.

پاسداران اجساد این زنان و مردان شجاع را به زندان اوین بردند. آنها پیکرها را در حیاط پوشيده از برف چیدند و سپس زندانیان جوان را برای دیدن آن بردند تا با ديدن پيكرهاي به خون تپيده اشرف و موسي و ساير مجاهدين والامقام، آنها را وادار به تسليم كنند. اما زندانيان با اداي احترام به پيكرهاي شهداي قهرمانشان و شعار مرگ بر خمینی و زنده باد رجوی پاسخ دژخيم را طور ديگري دادند.

واينگونه شد كه از فرداي ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ خون اشرف در جوششي بي امان در شريان نسلي از زنان اين ميهن به غليان در آمد كه اكنون بعد از ۳۴ سال در داخل ايران و در سرتاسر جهان در پيشاپيش جنبش مقاومت ايران نام او را در سرود آزادي نغمه خوان هستند.

خروج از نسخه موبایل