بزرگترین تصویر در تاریخ گمشده – نگاهی به تاریخ مبارزات زنان ایران

مبارزات زنان ایران «تاریخچه ای از مقاومت برای آزادی» است. مقاومتی که در جوهره اش، تن ندادن به تبعیض و دیکتاتوری و اختناق قرار گرفته و ایستادن در برابر تمامی مظاهر ظلم و نابرابری.

زنان ایران در عین حال، امید و یقین به آزادی را در هیچ یک از ادوار تاریخ این سرزمین، از یاد نبرده و پرچمش را بر زمین نگذاشته اند. آنان با فریادهایشان، با رزم و نبردشان، با شجاعت در زندان ها و مقاومت بر تخت های شکنجه، اراده خود برای به زیر کشیدن ارتجاع و زن ستیزی حکام زمانه را به اثبات رسانده و در هدایت مقاومت سراسری مردم ایران برای سرنگونی نظام ولایت فقیه، آن را به سر منزل مقصود می رسانند.

«بزرگترین تصویر، در تاریخ گمشده» به قلم مهدی خدائی صفت اولین بار به مناسبت ۸  مارس، روز جهانی زن، در سایت سازمان مجاهدین خلق ایران منتشر شد و ذیلاً از نظر خوانندگان می گذرد:

نزدیک به ۳۰ سال پیش در نمایشگاهی از کارآئیهای لیزر در پاریس، بزرگترین تصویر جهان را مشاهده کردم. تصویری به راستی لایتناهی، با شکوه، باور نکردنی و غیرقابل تصور. این یادداشت، بر باور و در پی تصویری این چنین در تاریخ گمشده زنان ایرانی است.

نامش را تنها در افسانه ها شنیده ایم و توصیفش را شاید در پارینه سنگواره های از خاک برآمده قرون و اعصار. اثری از شاه زنان، فرماندهان و دولتمردان و نقش آفرینان تاریخ شش هزار ساله جز اندک نامه های فراموش شده ای چون پوراندخت، آذرمیدخت، ماندانا،‌ آتوسا، آرتمیس و رستمه و … در تاریخ مرد سالار دیده نمی شود و از بسیار شخصیت های تأثیر گذار و صاحبان ادب و هنر جز معدود نام هایی چون مهستی و ربیعه و طاهره قره العین، آن هم به گونه ای شرمگینانه در زیر تیغ ارتجاع تحت نام دین، نامی و یادی در کار نیست. اما هر کس اندک دستی و مختصر نگاهی در منطق تاریخ داشته باشد، به خوبی می داند که پس از گسترش اسلام به ایران، از تلاقی فرهنگ ترقیخواه ایرانی با اندیشه عصیانگر شیعی، نهضت های آزادیخواهانه بسیاری سر برآوردند که علیه نظام های جور و ستم حاکم برشوریدند. زنان بسیاری از این جنبش ها از جمله قیام سنباد در نیشابور، استاد سیس در ماوراءالنهر، بابک در آذربایجان و سربداران در خراسان حضور داشته و نقش آفرین بودند. ارتجاع صفوی اما به رغم شکوفایی اقتصادی و سیاسی که ایران از آن برخوردار بود، بر آنگه نام زن داشت خط سیاه کشید و او را در خانه ها و حرمسراها به بند کشید. اما پیرو سه انقلاب بزرگ قرن هجدهم و طلیعه عصر روشنگری و آگاهی در دنیای غرب و پا گرفتن جنبشهای زنان در اروپا و آمریکا، در سال های پایانی قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم، موج نو، جامعه ایران را نیز تحت تأثیر قرار داد و زنان ایران به سرعت تغییر دوران را دریافته و وارد صحنه سیاسی و اجتماعی شدند. در جریان جنبش تحریم تنباکو علیه قرارداد استعماری «رژی» توسط ناصرالدین شاه، زنان صحنه مبارزه را در دست گرفتند. «جدیت زنان در این جنبش به حدی بود که پس از اعلام تحریم تنباکو، زنان پیشقراولان تظاهر کنندگان بودند که به سوی قصر ناصرالدین شاه حرکت کردند. وقتی از بازار می گذشتند، زنان مغازه ها را بستند و یک اعتصاب سراسری را ایجاد کردند.» (ابراهیم تیموری- تحریم تنباکو)

زینب پاشا – نفر دوم از سمت راست

و دیگر تاریخ نویسان به این روایت افزودند که زنان در تظاهرات خیابانی به سمت کاخ شاه، علیه ناصرالدین شاه شعار می دادند. آنها بر امام جمعه مسجد نزدیکی کاخ که خواهان متفرق شدن تظاهر کنندگان بود شوریدند و او را ناگزیر از فرار کردند. یکی از این زنان که شجاعت او نسلها دهان به دهان نقل شده، زینب پاشا است. وی رهبری مخالفت مردمی علیه قرارداد رژی را در تبریز بر عهده داشت. وی هفت گروه زن مسلح را سازماندهی کرد تا با تلاشهای دولت برای سرکوب شورش مقابله کنند.

در حادثه ای که روز ۲۰ دیماه ۱۲۸۴ (۱۰ ژانویه ۱۹۰۶) در تهران رخ داد «وقتی که کالسکه شاه به سوی خانه یکی از اعیان در حرکت بود، انبوهی از زنان که در خیابان ها راهپیمایی می کردند به سوی او هجوم بردند و کالسکه را مجبور به توقف نمودند. یکی از زنان عریضه ای را به این مضمون خطاب به شاه قرائت کرد: وای به روزی که تاج سلطنت از سرتان و عصای فرمانروایی از دستتان بگیرند.» (احمد کسروی – تاریخ مشروطه ایران)

مبارزات زنان ایران در جنبش مشروطه

در انفجار سیاسی و اجتماعی عظیمی که کوتاه زمانی بعد در نهضت مشروطه شعله کشید، جنبش گسترده و نیرومند زنان از دل جامعه جوشید و فعالیت سراسری اش را با پشتیبانی از انقلاب مشروطه، کمک های مالی، برانگیختن احساسات میهن پرستانه و شرکت در راهپیمایی ها آغاز کرد. آنها به مرور شوراها و انجمن های مخفی یا نیمه مخفی را در شهرهای بزرگ شکل دادند و فعالیت های سازمان یافته ای را برای پیشبرد انقلاب آغاز کردند. وقتی نیاز مالی برای پیشبرد جنبش مطرح شد. حتی «زنان فقیر گوشواره خود را به دست گرفته و برای اعانه در این راه مقدس عرضه داشتند…» (روزنامه عدالت شماره ۲۷)

زنان اما هرگز به این بسنده نکردند و در حمایت از مجلس نوبنیاد مشروطه، جناح های محافظه کار و ملایان را که به عنوان نماینده انتخاب شده بودند به مبارزه طلبیدند. در آذربایجان آنان سلاح به دست گرفته در نهضت مقاومت ۱۹۰۸ و ۱۹۰۹ شرکت کردند.

روز ۸ دیماه ۱۲۸۵ (۳۰ دسامبر ۱۹۰۶) که قانون اساسی به توشیح مظفرالدین شاه رسید، زنان از مجلس خواستار پرداختن به امر آموزش زنان و اقدام به تأسیس مدارس دخترانه شدند. اما مجلس نه تنها به این درخواست اعتنا نکرد بلکه اعلام کرد زنان فقط حق دارند آموزشی که آنان را برای بچه داری و کارهای منزل آماده کند، دریافت کنند و به آنان توصیه کرد که در امور سیاسی و دولتی درگیر نشوند. زنان اما در قبال نازل اندیشی این مجلس، خود به سرعت دست به کار شدند و به ایجاد شبکه ای از انجمن های مختلف و تأسیس مدارس دخترانه و بیمارستان دست زدند. تا سال ۱۹۱۰، پنجاه مدرسه دخترانه در تهران تأسیس شد. آنها با اراده بی تزلزل و  عملکرد قاطعشان به صورت یک عامل فشار جدی علیه دولت های خودکامه و سازشکار عمل می کردند و تحولات سیاسی کشور را کاملاً زیر نظر داشتند.

انجمن نسوان تبریز، نخستین انجمن زنان ایران چند ماه بعد از انقلاب مشروطه

در تبریز به ویژه وقتی محمد علی شاه، مجلس را به توپ می بست و مشروطه خواهان را شکار میکرد، زنان به پا خاستند و به گفته مورخ نامدار احمد کسروی «زنان در استان آذربایجان شرف ملیت را از تمام عالمیان ربودند.» آنها تلگرام هایی به دیگر کشور برای بسیج افکار عمومی نوشتند و درخواست کمک کردند. طی ۱۱ماه محاصره تبریز حل و فصل تمامی مسائل پشت جبهه از جمع آوری کمک مالی تا رساندن غذا به سنگرها و مداوای مصدومان و آماده سازی در خط مقدم نبرد جنگیدند. بودند زنان و دخترانی که لباس مردان را به تن کرده و در کنار مردان به نبرد پرداختند. در یکی از این نبردها با قوای شاه، جسد ۲۰زن در لباس مردان پیدا شدند.» (احمد کسروی- تاریخ مشروطه ایران)

سپس نوبت به آزمایشی خطیرتر برای دولت نو بنیاد رسید. در ۲۹ نوامبر ۱۹۱۱، در مقابل اولتیماتوم ۴۸ساعته روسیه جهت تحمیل شرایط خودش به دولت ایران، زنان چون رعد خروشیدند، الهام بخش و پشتیبان دولت شدند و با شرکت انبوه در راهپیمایی، برای شهادت اعلام آمادگی کردند. آنگاه مورگان شوستر شگفت زده حادثه ای را که این زنان شجاع روز اول دسامبر ۱۹۱۱ در مدخل مجلس آفریدند این چنین در تاریخ به ثبت رساند: او گفت: «از میان هزاران تظاهر کننده در مقابل مجلس گروهی از زنان که تعدادشان به ۳۰۰ می رسید وارد مجلس شدند. این مادران، همسران و دختران گوشه گیر ایران به نشانه تهدید، هفت تیرهای خود را کشیدند و روبنده را کنار زدند تا برای رئیس مجلس و همکارانش شکی نماند که اگز وکلا در انجام وظیفه برای حفظ آزادی و شأن حیثیت مردم و مملکت سستی کنند، آنان در تصمیم خود مبنی بر کشتن همسران و پسرانشان و سپس کشتن خود خود و باقی گذاشتن اجساد خود مصممند.» هنگامی که نیروهای روسیه به قزوین رسیدند، اتحادیه زنان قزوین درخواست کمک کرد. اتحادیه زنان اصفهان از انجمن های ایالتی خواهان تسلیح زنان شد و آمادگی خود را برای مقاومت علیه نیروهای روسی اعلام داشت. شوستر می گوید «می توان به جد گفت که به خاطر فعالیت های این زنان شجاع بود که مجلس مشروطه بیش از یک سال در مقابل اولتیماتوم متجاوزین مقاومت کرد.»

این تصویر و سابقه درخشان تاریخی ما را هر چه بیشتر قادر به درک ریشه داری مقاومت سرسخت و پایدار زنان میهن در قبال زن ستیزترین حکومت ضدبشری تاریخ می سازد. این که آخوندها تا کجا سرکوب زنان را برای ادامه حکومت خود حیاتی یافته و کینه توزانه دست به چنین آپارتاید جنسی زده اند، نشاندهنده کابوس آنها نسبت به این انفجاری ترین نیروی جامعه است. نیرویی که به نحو بارزی جنبش های مختلف مردمی در ایران را در یک قرن گذشته تحت تأثیر قرار داده است کما این که در قیام های دو سال گذشته از دی ۹۶ تا دی ۹۸ شاهد پیش قراولی و قهرمانی زنان و دختران دلیر و بی باک و بیم در این قیام ها بوده ایم. و سرکرده های پاسداران در همان ایام می گفتند که: حلقه اصلی تحریک و شروع زنان بودند. وزیر کشور رژیم هم گفت در تهران هر یک از «هسته های چهار- پنج نفره یا شش نفره» را یک زن هدایت می کرد.

مجلس مشروطه اما به رغم چنان نقش کارسازی توسط زنان، نمک خورده و نمکدان را شکست. نص صریح قانون انتخابات مصوب ۱۲۸۵ (۱۹۰۶) زنان را از حق رأی مطلقاً محروم ساخت. دوران زودگذر مشروطه که با سازش و خیانت به انحراف کشیده شد، به سرعت سپری شد و نوبت به حکومت کودتا و استبداد سیاه رضا خانی رسید. او در راستای ایجاد دولت مرکزی قوی مورد حمایت دولت های استعماری، که تغییر تدریجی ساختار اقتصادی ایران و گسترش جمعیت مصرف کننده و نیروی کار ارزان را الزام آور ساخته بود، اقدام به «کشف حجاب» کرد. او همه انجمن ها و مجامع زنان را ملغی کرد و در سال ۱۳۱۴ (۱۹۳۵) یک شورای زنان را تحت ریاست دخترش شمس تأسیس کرد. در دافعه این اقدامات جبارانه، بسیاری از زنان که در جریان انقلاب مشروطه در پهنه های اجتماعی و سیاسی فعال شده بودند، «کشف حجاب» اجباری را پذیرفتند و مجدداً مجبور به بازگشت به خانه شدند و جنبش زنان دیگر بار در محاق فرو رفت.

مبارزات زنان ایران در دوره دکتر مصدق

در زمان دولت دکتر مصدق، تنها دولت ملی و دموکراتیک تاریخ معاصر ایران، که عمرش کوتاه و در همان حال زیر فشار دربار و آخوندهای مرتجع هم بود، زنان دستاوردهای جدی داشتند. آنها برای اولین بار حق رأی به دست آوردند و در شوراهای شهری انتخاب شدند. در زمینه حقوق  اجتماعی نیز از پاره ای حقوق برخوردار شدند.

محمدرضا شاه که با کودتای بیگانه دولت مردمی دکتر مصدق را سرنگون کرد، سازمان های مختلف زنان را منحل نمود و «سازمان زنان ایران» را تحت ریاست خواهرش اشرف که شهره خاص و عام در فساد بود، تأسیس کرد. شاه گرچه در راستای تغییر پایگاه اقتصادی اجتماعی خود از فئودالیزم به بورژوازی کمپرادور دست به رفرم هایی زد و از جمله در حقوق مدنی اندک  امتیازاتی به زنان داد، اما زنان میهن، دیکتاتوری دست نشانده ضد خلقی و سرکوبگر سلطنتی را برنتافتند و به رغم تابوها و شرایط بسیار دشوار زندگی مخفی و مبارزاتی برای یک زن و بخصوص برای زن مسلمان در جامعه سنتی آن روز، آنها مبارزه انقلابی را در کنار مردان برای سرنگونی رژیم و استقرار حاکمیت ملی و دموکراتیک و برقراری آزادی و برابری انتخاب کردند. شگفت که از همان آغاز با انتخاب مبارزه مسلحانه انقلابی علیه دیکتاتوری شاه، سقفی بالا بلند از عزم و اراده آهنین زنانه، در اوج صداقت و فدا و استحکام و استواری زدند.

چند نام، چند چهره، چند راهگشا

فاطمه امینی اولین زن قهرمان اسطوره ای مقاومت در زیر شکنجه یک آموزگار ۳۱ ساله و فارغ التحصیل دانشگاه مشهد بود که در سال ۱۳۴۹ (۱۹۷۰) به عضویت مجاهدین در آمد و هنگام دستگیری تا نقطه شهادت، لب نگشود و دژخیمان را خوار و ذلیل بر جای خود نشاند. راستی که همین اولین الگو کافی بود تا جفای دیرینه را در چشم تاریخ مردسالار فرو کند. در طیف مبارزان مارکسیست هم مهرنوش ابراهیمی اولین زن قهرمان فدایی بود که در دسامبر ۱۹۷۱ در درگیری خیابانی با ساواک شاه جنگید و به شهادت رسید.

فاطمه امینی
مهرنوش ابراهیمی

مرضیه احمدی اسکویی نیز همچون زنانی دیگر عضو همین سازمان بودند. کما اینکه بهجت تیفتکچی و زهرا گودرزی دو عضو دیگر مجاهدین از راهگشایان این مبارزه بودند. راه و رسمی که این چنین آغاز شده بود، سردارانی چون اشرف رجوی را بر افتخارات تاریخی خود افزود. بزرگ زن انقلابی که مبارزه انقلابی زنان در عصر شاه را به مبارزه قهرمانانه آنان در دوران خمینی گره زد و آن را غنا بخشید.

شرح مبارزات قهرمانانه این فرمانده دریا دل خود بحث جداگانه ای است که در اینجا به آن نمی پردازیم. اشرف که به حبس ابد محکوم شده بود در ۳۰دیماه ۵۷ همراه با آخرین دسته زندانیان سیاسی آزاد شد تا بار رسالتی بزرگ را به دوش کشد و همراه با سردار خیابانی بزرگترین حماسه نبرد مجاهدین را خلق کند.

اشرف رجوی

نقش زنان در انقلاب ۵۷- مقاومت در برابر سرکوب و کشتار خمینی

سرانجام در امتداد مبارزه آن پیشتازان، انقلاب ۵۷ تحقق یافت. انقلابی که برگ زرینش بر کاکل آن اتفاق عظیم ملی، حضور میلیونی زنان بود. چیزی که مشابهش در هیچ یک از انقلاب های جهانی که می شناسیم سابقه نداشت. دزد بزرگ انقلاب که بر اعتماد خلق خنجر کشید، سرکوب بی رحمانه همین زنان فداکار را از فردای انقلاب با شعار یا روسری یا توسری آغاز کرد. زنان اما با اولین تظاهرات علیه آیت الشیطانی که تصویرش در ماه دیده می شد، محکم بر دهانش کوبیدند.

راهپیمایی زنان در ۱۷ اسفند ۱۳۵۷ علیه حجاب اجباری

نکته این که در عکس ها و شاتهای گرفته شده در این تظاهرات، حلقه هایی از دختران محجب دیده می شوند که به دور زنان بی روسری زنجیر بسته اند تا آنان را از آسیب اوباش خمینی حفاظت کنند.

آیا این حلقه حفاظتی را در جای دیگری ندیده اید؟ چرا اما اجازه بدهید اندکی بعد به آن برسیم و در اینجا به فرازی از این تصویر فقط اشاره کنیم که نامش میلیشیا، فرشته آزادی، آمیزه ای از عشق و صلابت در اوج دلاوری در عین انضباط مطلق تشکیلاتی یاد کنیم که بار ۲.۵ سال مبارزه سیاسی- افشاگرانه با ارتجاع را به دوش کشید.

دجال را از ماه به چاه کشید و وقتی مبارزه مسلحانه واجب شد، آتش بر خرمن ارتجاع افکند. اما برگردیم به آن حلقه زنجیر که عیناً ۳۰سال بعد در اشرف و در زیر ضربات تیر و تبر و چماق وحوش مالکی دست نشانده خامنه ای دیده می شود. آنها دختران مجاهد خلق اند که در آنجا به حفاظت زنان هم وطن و در اینجا برای حفاظت برادران مجاهدشان از ضربات وحوش، زنجیر بسته و خود را سپر بلا کرده اند.

این همان تصویری است که روز ۷ اردیبهشت ۶۰ در تظاهرات عظیم مادران و سپس در ۳۰ خرداد در پیشاپیش صفوف تظاهرات میلیونی و در همان نقش مشاهده می شوند و فردای ۳۰ خرداد تصویر پیکرهای تیرباران شده گروهی از همین دختران نوجوان در روزنامه اطلاعات به چاپ می رسد، جلادان خمینی دنبال یافتن نام آنها پس از کشتنشان هستند. الله اکبر. تصویر گمشده هم چنان بالا و بالاتر می رود وقتی در روز ۵ مهر، تهران نظاره گر شجاعتی غیرقابل تصور در خروش همین دختران شورشگر در خیابانهای تهران و رو در روی پاسداران خمینی است؛ «شاه سلطان خمینی، مرگت فرا رسیده.»

آگهی روزنامه اطلاعات رژیم و تصاویر دختران نوجوانی که بدون احراز هویت اعدام شدند

تصویر اما باز هم اوج می گیرد. و این بار اشرف زنان مجاهد خلق است که همراه با سردار خیابانی و ۱۸ یار پاکبازشان در کار خلق حماسه عاشورای مجاهدین اند.

سقفی از پاکبازی که از آن پس تک به تک زنان و مردان مجاهد در نبردهای ۱۲ و ۱۹ اردیبهشت و ۱۰ مرداد ۶۱ آن درس را در شمال و شرق و غرب تهران جاودانه می کنند. فراز دیگر از فصل هنوز نانوشته حماسه این نسل در شکنجه گاه ها و نسل کشی دشمن است که خود کتابی جداگانه است و از آن می گذریم.

زنان در حماسه های رزم

اما تصویر گمشده به زودی در ارتش آزادیبخش اوج تازه ای می گیرد. وقتی زنان رزمنده به دور از باور خودشان و باور مردان و فرماندهان ارتش آزادیبخش، سد ناباوری را می شکنند جایگاه خود را در یکان های توپخانه و زرهی به ثبت می رسانند. آری آری زرهی، رانندگی و توپچی گری تانک و فرماندهی واحد تانک و کاربرد آن در صحنه نبرد، تمامی صحنه را به دست می گیرند و فتح می کنند.

گام بلافصل بعدی حضور در خط مقدم نبرد با دشمن در نبرد آفتاب و فتح مرکز لشکر دشمن در چلچراغ و فتح شهر مهران است. در روزهای بعد تصویر را باز هم بالا بلندتر وقتی می بینیم که دختران خلبان مجاهد هلیکوپترها را بر فراز یکان های مانوری در جبهه ای گسترده به پرواز در می آورند. تصور می شود این دیگر بالاترین اوج شکوهمند تصویر است. ولی به زودی تصدیق می کنیم که اوج بالاتر، انتخاب این زنان رزمنده به هنگام اعزام فرزندان دلبندشان در حوداث جنگ عراق و گسترده ترین بمباران تاریخ است.

تصویری که در مداری دیگر در فروغ جاودان، هنگام خداحافظی مادران رزمنده با کودکانشان شاهدش بودیم. تصویر آنگاه در یال های چهار زبر به اوج حماسه می رسد آنگاه که می بینی همین زنان رزمنده در حالی که دشمن از هم طرف با انواع سلاح ها زمین را در زیر پایشان شخم می زند، بی اعتنا دیوار آتش ها را می شکافند و با حمل سلاح های سنگین، برای فتح قله به پیش می روند. راستی این چه راز و رمزی است که سرگردگان دشمن کراراً در برابرش اظهار شگفتی می کنند. آیا در همه جنگ ها و نبردهای جهانی سقفی چنین بالا بلند سراغ دارید؟

آری زن مجاهد خلق در دوران پایداری پرشکوه ۱۴ ساله در اشرف و لیبرتی، آن چنان سقفی از رهبری زد که حتی قادر به تصویر آن نیستیم. آنجا چند هزار مجاهد در محاصره کامل پزشکی و لجستیکی، در زیر ۳۰ حمله و تهاجم با تیر و تبر و هاموی و بمباران و موشک باران اما محکم و استوار با مسنجم ترین تشکیلات و درخشان ترین مناسبات انسانی و انقلابی ایستاده و پایداری می کنند در حالی که همه چیز از بیرونشان به آنه می گوید تسلیم شوید دیگر مقاومت فایده ندارد. آنها فقط زیر تهاجم رژیم ضد بشری و مزدوران عراقی اش نیستند، آنها که برای خوش آمد آخوندها توسط غرب لیست گذاری شده اند و توسط ائتلاف ۱۲ کشور بمباران و سپس برای فروپاشی نرم مورد تهاجم قرار می گیرند. راستی آیا مدیریت و رهبری مقاومتی متشکل از چند هزار زن و مرد در چنین شرایطی سهمگین که توسط یک زن و زنان تحت فرمانش طی ۱۴ سال صورت گرفت، حماسه ای فراتر از همه قهرمانی های متصور نیست؟!

صف مسئولین اول سازمان مجاهدین خلق ایران همراه با خانم مریم رجوی:‌ از راست عذرا علوی طالقانی (جانشین فرمانده ارتش آزادیبخش ملی در سال ۷۲)، صدیقه حسینی، مهوش سپهری، زهره اخیانی، زهرا مریخی، مریم رجوی، مژگان پارسایی، فهیمه اروانی، شهرزاد صدر حاج سیدجوادی

نامش سردار اشرف، مژگان پارسایی است. همان سرداری که به ژنرال اودیرنو وقتی به همه بمب افکن ها و هلیکوپترها و تانک هایش اشرف را محاصره کرده و به گفته خودش برای تسلیم مجاهدین آمده بود،‌گفت شما می توانید ما را بکشید اما مجاهد تسلیم شدنی نیست و ژنرال و ستادش پس از دو روز مذاکره با فرمانده اشرف، نگاهش عوض شد و در مصاحبه اش گفت اینها را باید از لیست تروریستی خارج کرد اینها تروریست نیستند بلکه رزمندگان آزادی میهن شان هستند.

آری همزمان سردار دیگری از این نوع تصویر را در آن سوی آبها در معامله و کودتای ننگین و شکست خورده ۱۷ ژوئن در فرانسه وقتی خواهر مریم و همه نفرات را بازداشت کرده و همه اموال و متعلقات مجاهدین را ضبط کرده بودند و … رسماً گفت هدف فروپاشی این تشکیلات بود، ایستاد، با صلابت و متانت شگفتش تشکیلاتی را که توطئه ارتجاعی – استعماری کمربه نابودیش بسته بود را با ایمان و استحکام مبارزاتی اش حفاظت و در سخت ترین شرایط هدایت کرد و  امید و استحکام را در تار و پود آن تشکیلات زیر ضربه دمید. نامش سردار صبر و ظفر زهرا مریخی است.

اکنون اگر بخواهیم در همین جا با یک واژه کوتاه، توصیفی از این بزرگترین تصویر زن ایرانی که امروز در فراز تکاملی اش در زن مجاهد خلق متجلی شده ارائه کنیم شاید گویاترین توصیف کلمه استحکام است، استحکام در مواجهه با نشیب و فرازها، در برابر حملات و توطئه ها در قبال شکست ها و پیروزی ها و در برخورد با تضادها و سختی هاست. استحکامی که منشاء وجودی اش آرمان و ایمان خلل ناپذیر به شعار مریمی «میتوان و باید» است و در تجربه نیم قرن مبارزه انقلابی به اثبات رسیده است. و این همان گوهر نابی است که از دل آن قدرت و صلاحیت رهبری در هر شرایطی ساری و جاری شده و هم چون خود را تکثیر کرده و می کند.

این چنین است که امروز سازمان مجاهدین،‌ مقاومت ایران و خلق قهرمان از پتانسیل رهبری هزار زن مجاهد در شورای مرکزی مجاهدین برخوردار است. منظومه خورشیدی که نور و انرژی ساطع می کند و کانون امید و الهام بخش زنان میهن، کانون های شورشی و زنان و دختران و جوانان بی باک و بیم در سراسر میهن اسیر است.

سخن در اینجا تمام است. اما آنچه می ماند تنها یک سوال مفروض است. راستی در روزگاری که همه چیز در ستیز با این تصویر بزرگ بوده، راز وجود، ارتقاء و ماندگاری آن چه بوده و چیست؟!

پاسخ و قضاوت با شما…

خروج از نسخه موبایل