زنان، صدای سرکوب ‌شدگان – سخنرانی مریم رجوی

زنـان، صداي سركوب ‌شدگان – سخنراني مريم رجوي

سالن ارلزکورت لندن در ۲۸ خرداد ۱۳۷۵، شاهد سخنرانی تاریخی خانم مریم رجوی تحت عنوان «زنان، صدای سرکوب شدگان» بود.

خانم مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران در این سخنرانی تاریخی با تشریح ستم جنسی به عنوان دیرپاترین ستم تاریخ انسان پرداخت و پس از توضیح تجربه مقاومت ایران، رهنمودهای مشخصی برای زنان برابری خواه و همه انسان های آزادیخواه در سراسر جهان مطرح نمود.

کمیسیون زنان شورای ملی مقاومت ایران در سالگرد این سخنرانی تاریخی، به درج بخش هایی از آن می نماید.

خانم مریم رجوی، رئیس جمهور شورای ملی مقاومت ایران، به ابراز احساسات حضار در سالن ارلزکورت پاسخ می دهد

زنان، صدای سرکوب شدگان

از من خواستند تا درباره‌ موضوع این گردهمایی یعنی «‌زنان، صدای سرکوب‌ شدگان» صحبت کنم.

در آغاز صحبتم، می‌خواهم به تمامی زنان آزاده‌ای که در سراسر جهان برای برابری و رهایی مبارزه کرده‌اند، ادای احترام کنم، و به زنان ستمدیده میهنم‌ ایران درود بفرستم؛ ‌زنانی که تاکنون دهها هزارشان شهید راه آزادی شده‌اند.

و اجازه می‌خواهم در همین‌جا، در رأس این فروغهای جاویدان ملت ایران، از شهید اشرف رجوی یاد کنم؛ زنی که در زندان شاه، در اثر شکنجه، شنوایی یک گوشش را از دست داد و آثار زخمهای زیادی بر بدن داشت، اما در حاکمیت آخوندی، خمینی و لاجوردی او را به ‌شهادت رساندند و از پیکر بی‌جانش هم درنگذشتند. دژخیمان در برابر سایر زندانیان اوین، به مثله کردن پیکر بی‌جانش مبادرت کردند و بعد هم به سراغ طفل شیرخوارش، که آن‌موقع یکساله بود، رفتند و سیلی ها به او زدند. سلام بر اشرف و همه پرچمداران و شهیدان راه آزادی.

سالن ارلزکورت در سخنرانی سال ۷۵ خانم رجوی در لندن

زنان، صدای سرکوب ‌شدگان – سخنرانی مریم رجوی

ستم جنسی، دیرپاترین ستم تاریخ

بله، این رنجها و این خونها، بهای آزادی است و مضمون کشاکشی بی‌امان، که به فلسفه «بودن یا نبودن» فرزند انسان معنا می‌دهد. چنین است که «نغمه آزادی نوع بشر»، به‌رغم خواست جباران ستمگر، هرگز خاموشی نمی‌پذیرد و «آه شرربار» سرکوب شدگان بنیاد ستم را زیر و زبر می‌کند.

زنان، نخستین سرکوب شدگان تاریخند که باید علاوه بر تحمل ستم سیاسی و ستم اقتصادی ـ اجتماعی، کفاره «گناه»‌ زن بودن را هم بدهند. اگر زنان نیمی از کل انسانهای روی کره زمین هستند، ‌پس ستم جنسی و فرهنگ مبتنی بر آن، به‌گونه‌یی بلافصل، بر روی نیمه دیگر ـ یعنی همه مردان ـ ‌نیز بازتاب دارد و مرد‌ را هم دربند و آلوده نگه می دارد. یعنی که آزادی قطعی و نهایی فرد و اجتماع انسانی در گرو آزادی زن سرکوب شده است و اعمال تبعیض و ستم جنسی، همه پهنه‌های دیگر وجود و فعالیت انسانی را درمی‌نوردد و در آنها تأثیر می‌گذارد. شاعر بزرگ ایران، سعدی، چه خوب گفته است که:

بنی آدم اعضای یک پیکرند

که در آفرینش زیک گوهرند

چو عضوی به‌درد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار

تاریخ از بردگان بسیار یاد کرده و برای جشن و سرورهایی که به سبب آزادی آنها به ‌پا‌ می‌شد، فراوان سخن گفته است. اما از «برده برده‌ها» که دردمند ترین و ستمکش‌ ترین بخش اجتماع انسان است، کمتر صحبت شده است. و ما امروز جمع شده‌ایم تا صدای گمشده در آوار قرنها و هزاره‌ های سرد و خاموش را به گوشها برسانیم: صدای زنان، صدای سرکوب شدگان.

تاریخ بشر از یکسو تاریخ دست‌ یافتن به آزادی است، اما از سوی دیگر،‌ تاریخ غم‌انگیز ستمهاست. اگرچه آدمی توانست خودش را از اسارت مطلق طبیعت به‌تدریج رها‌کند، اما خیلی زود به اسارت همنوع خود درآمد.

و بدین‌ترتیب تاریخ با ستم انسان بر انسان آغاز شد. در تراژدی بزرگ بردگی ‌که نرون ها و فرعون ها آن را کارگردانی کردند، صدای سرکوب شدگان در صفیر تازیانه ‌ها گم شده بود. آن ‌چه بود، صدای زنجیرها بود و عصر سیاه بردگی که تا مغز استخوانها رسوخ کرده بود.

آیا انسان تا ابد محکوم این سرنوشت کور خواهد ماند؟ پاسخ را مردم، آن روز در ناصریه و سرزمینهای نزدیک آن از مسیح شنیدند که چنین می‌خروشید: «مرا فرستاد تا شکسته‌دلان را شفا بخشم و… کوبیدگان را آزاد سازم.»

پیام مسیح ترجمان روشن این تقدیر هستی‌شناسانه بود که «می‌توان و باید بر اسارت و بردگی شورید». قیام اسپارتاکوس هم بی‌تردید از این باور نشأت می‌ گرفت که اسارت، هرگز ابدی نیست و آزادی سرانجام دست‌یافتنی است. اگرچه او و یارانش می‌دانستند که حداقل برای آنها آزادی جز بر بالای صلیبها متصور نیست. اسپارتاکوس در آستانه  آخرین نبرد، خطاب به یارانش گفت:

«ما راههای درازی با هم آمدیم و جنگهای بسیاری کردیم. اما اکنون، به‌جای اینکه به سرزمینمان برویم، باز هم باید بجنگیم. شاید برای ما صلح و آرامشی در این دنیا وجود نداشته باشد. اما من قطعاً می‌دانم که ما آزاد هستیم.»

روز بعد «از رم تا کاپوا  شش‌ هزار برده به صلیب کشیده شدند.» این بهای آزادی بود. ولی از آن پس، صدای سرکوب شدگان فریادی شد که در همه‌ جا طنین انداخت و پایان عصر بردگی را نوید داد.

آری، جریان تاریخ اگرچه با ستم و رنج و خون همراه بود، اما در نهایت امر، جز  سرگذشت شیرین و شکوهمند رهایی نیست… روزگاری دنیای ما عرصه تاخت و تاز جبارانی چون آتیلا، چنگیز و هیتلر بود، ‌اما در دوران سلطه شعور و آگاهی، همبستگی تمدنها و مناسبات نوین ملتها، راه را بر چنین گردن‌ کشانی بسته ‌است. تاریخ  هیچگاه از پویش نمانده و بشریت،‌ با جدال مستمر علیه تمامی موانع حریت، خود را از اسارت مناسبات کهن اجتماعی و اقتصادی رها ساخته و به‌پیش ‌تاخته ‌است.

با این ‌همه، یک صدا، و تنها یک صدا، در اعماق خفته‌ تاریخ همچنان بی‌پاسخ باقی ماند: صدای «برده برده‌ ها»، صدای زنان، صدای تحمل‌ کنندگان زشت ترین نوع ستم.  ژرفای ستم جنسی چندان بود که کسی وجودش را باور نداشت. ستم جنسی «ستم» شمرده نمی‌شد، گویی طبیعت زندگی برای زنان طور دیگری نمی‌توانست باشد:

من یک زنم

زنی که از آغاز،

با پای برهنه، 

عطش تند زمین را

در پي قطره‌ای آب درنوردیده است…

زنان در حقیقت دو بار به بردگی رفتند: یک‌ بار به‌خاطر زن بودن و یک‌ بار  به‌ همراه دیگر بردگان، دیگر سرکوب شدگان؛ ‌به‌همراه تمامی انسانهایی که در تمام طول تاریخ به اسارت و بهره‌کشی کشیده می‌ شدند. آری پای زنان را در همه زنجیرهای اسارت می‌توان دید، و صدای سرکوب شدگان را در فریاد پنهانشان می‌توان شنید.

وقتی سیمون دوبوار ریشه دیرینه ستم را از اعماق خاموش تاریخ بیرون می‌کشید، می‌گفت: «همه طبقات اجتماعی تحت ستم، زمانی نبوده‌اند، آنها بعداً به‌وجود آمدند، ولی زنان پیوسته بوده‌اند. آنها به سبب ساختار فیزیولوژیک خود زن هستند. اما طنین خود به‌ خودی زن در گوش مرد آهنگی دشنام ‌گونه دارد و در ذهن او آمیزه‌ای از بهره‌وری جنسی و تحقیر است.»

داستان زن، تراژدی ناپیدای ستمی است که تار و پود زندگی و تمام هستی او را درنوردیده است. رشته ای که زنان را به ستمگران همیشگی شان پیوند می ‌دهد با هیچ رشته دیگری قابل مقایسه نیست. این اولین بردگان روی زمین حتی در خواب هم به نفی و حذف ستمگران خود نمی ‌پردازند و تراژدی وقتی به اوج خود می‌رسد که آنها گمان می‌ کنند این اسارت ازلی و ابدی است.

زنان، صدای سرکوب ‌شدگان – سخنرانی مریم رجوی

زن‌ ستیزی ملایان

اما وضعی از این دردناکتر هم  وجود دارد، و آن تراژدی زنان در میهن اسیرم، ایران، است. ‌درحاکمیت آخوندهای ضد‌بشر،‌ که  نه ‌تنها زن را برده ازلی و ابدی می‌دانند، بلکه هویت انسانیش را هم نفی می‌ کنند. و راستی مگر می ‌شود از زنان و جنبش برابری صحبت کرد، اما از ارتجاع و بربریت زن ‌ستیز حاکم بر ایران سخن نگفت؟

اما از کجای این تراژدی تلخ و سنگین بگویم؟‌ از صدها زنی که هر روز در خیابانها مورد حمله قرار می‌گیرند یا آنها که دستگیر می‌ شوند و شلاق  می خورند؟ از زنان شریفی که به ‌خاطر رنگ لباس یا پیدا شدن چند تار مو مجبورشان می ‌کنند در برگه ای به روسپیگری اعتراف کنند یا از آنها که با شقاوت تمام سنگسار می ‌شوند؟

از اینها بگویم یا از تراژدی دختران ۹ساله؛ آنهایی که طبق قانون ملاها باید شوهر داده شوند یا ۱۳ـ۱۲ساله‌هایی که به مردان ۵۰ساله و ۷۰ساله فروخته می‌شوند؟ نونهالان معصومی که در زیر فشار جسمی و روحی پژمرده و پرپر می‌شوند، یا به انبوه قربانیان خودسوزی و خودکشی می ‌پیوندند؟

در ابتدای سال۷۱ روزنامه ها نوشتند که در مناطق محروم شمال خراسان و استانهای سیستان و بلوچستان دختران خردسال به‌ مبلغ ۱۰هزار تومان (‌معادل ۶۰-۷۰دلار به نرخ روز) ‌به ‌فروش می‌رسند و فقط در منطقه شمال خراسان ۱۷۰۰تن از این قبیل زنان رها شده‌اند.

و حتماً شما تراژدی رنج  میلیونها دختر قالیباف را در ایران شنیده‌اید؛ بیگاری در کارگاههای نمور و آلوده، جایی که آنها به فلج و سل و دهها عارضه دیگر مبتلا می‌شوند و بهار زندگی خود را در تاروپود قالی ها به‌جا می‌گذارند.‌

از اینها بگویم یا از انبوه زنان کارمند و معلم و کارگر که هزارهزار به‌خاطر زن ‌بودن از مشاغل خود اخراج شده‌اند، به‌ نحوی‌ که، براساس آمار و ارقام مرکز آمار رسمی کشور، در سال۶۵ تنها ۹درصد شاغلان را زنان تشکیل می‌ دادند و اکنون وضع از آن‌هم بدتر شده‌ است؛ یا از قصه رنجهای چندمیلیون زن بیوه، و زنان و کودکان آواره جنگ ضدمیهنی،‌که تراژدی پنهان ‌مانده دیگری است: درد بی‌ خانمانی، درد تهمت و سرکوفت و فشار فقر و تجاوز و سرکوب.

از حماسه ‌های مقاومت دهها هزار زنی بگویم که به‌خاطر تسلیم نشدن به استبداد سفاک آخوندی و روی ‌آوردن به مقاومت برای آزادی، به وحشیانه‌ترین صورت شکنجه و اعدام شدند یا از قساوت و سنگدلی دژخیمان حکومت آخوندی که مادران پیر، زنان باردار و دختران خردسال‌ را حتی بدون احراز هویت تیرباران کردند و یا از داستانهای مدهوش‌ کننده ولی واقعی زنان جوانی که با وحشیانه‌ترین شکنجه ‌ها درهم کوبیده شدند و در شب اعدام، مطابق فتوای رسمی ملایان، به آنها تجاوز کردند و قبل از تیرباران خون شان را کشیدند؟

و بگذارید تأکید کنم که بدون شک، نه مردم، نه تاریخ و نه خدا، هرگز از این جنایات نخواهند گذشت و این جنایتکاران، به خاطر این استعدادهای زنده به‌گور و پرپر شده، مورد بازخواست قرار خواهند گرفت: و اذاالمؤوده سئلت به ای ذنب قتلت.

درود به این قهرمانان شهید و اسیر،‌ که به‌رغم همه وحشیگری مرتجعان، هرگز تسلیم نشدند و دست از مقاومت برای آزادی و رهایی برنداشتند. با پای سر در قفای آزادی دویدند و خود ناخدای زورقهای آزادی شدند. و راستی که به‌ گفته اشرف شهیدان، جهان خبردار نشد که در این سالها بر مردم ایران و به‌ خصوص بر زنان میهنم چه گذشت.

آخر رئیس قوه قضاییه این رژیم ـ‌‌آخوند یزدی‌‌ـ ‌رسماً اعلام  می‌کند که «زن حتی اگر بخواهد در جلسه عزای پدرش شرکت کند، ‌باید از شوهرش اجازه بگیرد» (‌نماز جمعه ۶ آذر۱۳۷۱).

آخوند آذری ‌قمی نیز می‌گوید «ولی فقیه می ‌تواند برخلاف رأی پدر و خود دختر، او را به زور شوهر بدهد.» آخوند صدوقی ‌ـ‌‌که در مناطق مرکزی ایران خمینی را نمایندگی می‌کرد‌‌ـ  یک‌بار در مجلس خبرگان رژیم گفت: «این برایمان ننگ و عار است که زن رئیس ‌جمهور یا نخست‌وزیر شود.»

در آموزشهای ملایان با استنادهای بسیار،‌ برای توجیه دروغپردازیهای فراوان رژیم در زمینه‌های مختلف، تصریح می شود که به سه طایفه باید دروغ گفت: ۱ـ‌‌ زنان، ۲ـ‌ کفار، ۳ـ‌‌ منافقین

اما اوج پلیدی آخوندهای ضدبشر این است که جنایتهای زن‌ستیزانه و دعاوی ارتجاعی خود را به اسلام نسبت می دهند، درحالی ‌که این جنایتها و دجالگریها فقط و فقط برای حفظ قدرت و ادامه حکومت است؛ پس به گفته قرآن کریم ، وای برآنها که به دست خودشان چیزهایی را می نویسند و می گویند اینها از نزد خداست تا منافع حقیرخودشان را به دست آورند: فویل للذین یکتبون الکتاب به ایدیهم ثم یقولون هذا من عندالله لیشتروبه ثمنا قلیلا.

آری، زن ایرانی در برابر چنین هیولایی به مقاومت برخاسته است؛ هیولایی که از اعماق قرون سر برآورده و بقایش به زن‌ ستیزی و آپارتاید جنسی وابسته است؛ هیولایی که فقط دشمن مردم ایران نیست، بلکه با بشریت سر جنگ دارد.

خانم مریم رجوی واکنش به ابراز احساسات شرکت کنندگان در میتینگ بزرگ در ارلزکورت – خرداد ۱۳۷۵

زنان، صدای سرکوب ‌شدگان – سخنرانی مریم رجوی

خطر جهانی بنیادگرایی

اکنون اختاپوس استبداد مذهبی و بنیاد گرایی ـ‌‌که قلبش در تهران می‌تپد‌‌ـ چنگالهای خونینش را در سراسر کشورهای اسلامی و جوامع مسلمان سایر کشورها فرو برده و به نخستین تهدید صلح در منطقه و جهان تبدیل شده است. آخوندهای حاکم بر ایران با سوء‌استفاده از باورهای مذهبی بیش از یک‌ میلیارد مسلمان،‌ به توسعه‌ طلبی و صدور بحران و تنش می‌ پردازند.

دخالت در کشورهای اسلامی، صدور فتوای قتل اتباع خارجی، عملیات تروریستی در کشورهای مختلف جهان، اختصاص دادن بودجه‌های سرسام آور برای تهیه انواع سلاحها، از جمله سلاحهای کشتارجمعی (میکروبی و شیمیایی) و بالاخص، تلاش برای دستیابی به سلاح اتمی، بخشی از  مواضع و عملکرد های‌ ملایان در صحنه بین‌المللی است که با ذات و موجودیت مرتجعان  پیوند خورده است.

از همین روست که استبداد مذهبی حاکم بر ایران، ‌با مهمترین پروژه صلح جهانی در منطقه خاورمیانه دشمنی می ورزد و به تلاشهایی دست می زند که مرتجعان و بنیادگرایان و افراطیهای جنگ‌طلب را تقویت می‌کند،‌ چرا که بقای خود را در تداوم بحران و جنگ جستجو می‌کند.

 این حقایق به وضوح نشان می‌ دهد که هیولای فاشیسم مذهبی، صلح جهانی را تهدید می ‌کند و مقابله با آن بر عهده بشریت معاصر است.

و من در اینجا بار‌ دیگر بر این نکته تأکید می‌ کنم که این مرتجعان، که به نام دین، مردم ایران و به‌ ویژه زنان ایران را سرکوب می ‌کنند و به صدور ارتجاع و تروریسم می پردازند، هیچ ربطی به اسلام ندارند؛ آنها دین‌ فروشند و برای مقاصد شوم ضدانسانی خود از نام اسلام سو‌استفاده می ‌کنند. اسلام دین صلح، دین آزادی، دین حریت و برابری انسانها و دین عشق و رحمت و رهایی است، درحالیکه ارتجاع و بنیادگرایی آخوندها بر کینه و دشمنی و جهل و سیاهی متکی است و با ارزش های انسانی و صلح جهانی سر جنگ دارد.

این دشمنی گستاخانه در سال های پایانی قرن بیستم  به مباحثات مهم بین المللی هم کشیده شده است:‌ در سال ۹۳ در کنفرانس جهانی حقوق بشر در وین، بر سر اصل «جهان شمول بودن حقوق بشر»؛  در سال ۹۴ در کنفرانس جهانی کنترل جمعیت در قاهره بر سر حقوق زنان در کنترل بارداری؛ در سال ۹۵ در کنفرانس جهانی پکن بر سر اصل برابری زن و مرد؛ و در سال ۹۶، بر سر تروریسم و دشمنی با صلح در کنفرانس بین‌المللی شرم‌الشیخ.

زنان، صدای سرکوب ‌شدگان – سخنرانی مریم رجوی

زنان، پیشتاز جبهه مشترک ضدبنیادگرایی

اما جامعه بین ‌المللی هنوز نسبت به خطرات سازش با دیکتاتوری مذهبی و تروریستی حاکم بر ایران حساسیت کافی نشان نمی‌ دهد و آخوندها همچنان فرصت می‌ یابند که از این‌گونه مماشاتها بهره برداری کنند. آنها از طریق باج خواهی تروریستی، اصول اخلاقی و حتی سیاست دولتها را به گروگان می ‌گیرند.

حوادث ماههای اخیر یکبار دیگر نشان داد که آنها پیوسته در کشورهای منطقه مداخله می ‌کنند و در کشورهای غربی با سواستفاده از تسهیلات دیپلوماتیک،‌ دست به ترور می ‌زنند. دو ماه پیش هم برای صدمین بار تصریح کردند که فتوای قتل سلمان رشدی، نویسنده انگلیسی، فقط با ترور او می ‌تواند پایان بگیرد. در برابر چنین رژیمی جز قاطعیت راه دیگری وجود ندارد. این قاطعیت نه فقط یک وظیفه اخلاقی و انسانی، بلکه دقیقا یک ضرورت سیاسی و تاریخی است که آینده دموکراسی و توسعه و صلح به آن بستگی دارد.

این‌ جاست که مسئله زنان و جنبش برابری با مبارزه علیه ارتجاع و بنیاد‌گرایی پیوند می‌خورد. چرا که زنان نه‌ فقط پیشتاز جنبش برابری، بلکه هم چنین، نیروی اصلی توسعه و صلح و عدالت اجتماعی هستند. در این زمنیه در اسناد کنفرانس جهانی زنان در پکن هم به صراحت تأکید شده است که «بدون شرکت فعال زنان و بدون در نظرگرفتن نظریات آنان در زمینه سطوح تصمیم‌گیری، هدفهای برابری، توسعه و صلح غیرقابل تحقق است.»

بله، به نظر من، بشریت تنها در صورتی از شر پدیده شوم ارتجاع و بنیادگرایی خلاص می‌ شود که زنان نقش پیشتاز خود را در این کارزار جهانی به‌ عهده گیرند و با استفاده از همه اشکال مبارزه دموکراتیک، راه را بر هرگونه مماشات و سازش با آخوندهای زن‌ ستیز و ضدبشر ببندند. به‌ خصوص که مسئله بنیادگرایی، نه ‌تنها مهمترین مسأله سیاسی کشورهای اسلامی، بلکه مهمترین موضوع  سیاست خارجی در سایر کشورهاست.

بنابراین، اجازه بدهید که از همه زنان  و از همه خواهرانم در سراسر جهان بخواهم که برای تشکیل یک جبهه متحد ضد بنیادگرایی به ‌پاخیزند؛ جبهه ای متشکل از تمامی زنان و مردان انساندوست و ترقیخواه، که بی ‌تردید به‌ یاری زنان ایران، این قربانیان اصلی سرکوب و ستم آخوندها خواهند شتافت. جبهه متحد ضدبنیادگرایی، در خدمت صلح جهانی است و اجازه نمی‌ دهد که تجربه تلخ مماشات با فاشیسم قبل از جنگ جهانی دوم تکرار شود.

زنان، صدای سرکوب ‌شدگان – سخنرانی مریم رجوی

مبارزه با بنیادگرایی، راهگشای جنبش برابری

نکته دیگری که  می‌ خواهم  در اینجا بر آن تأکید کنم، این است که  پیشتازی زنان در مبارزه با ارتجاع و بنیادگرایی، به‌ طور مضاعف، در خدمت جنبش هوادار برابری و ریشه‌کنی ستم جنسی است.

چرا که، راه ارتقاء و جهش جنبش هوادار برابری، پیوند آن با یک جنبش مترقی سیاسی است. چرا که، بدون مشارکت زنان در قدرت سیاسی، بدون حضور زنان در رهبری و تصمیم‌ گیری های کلیدی اجتماعی، بدون نقش جدی و برابر آنان در مدیریت اقتصادی و بدون مداخله زنان در سیاست بین المللی، صحبت از برابری زن و مرد مفهومی ندارد. برابری واقعی وقتی تحقق می ‌یابد که زنان در بطن اصلی ترین مبارزه روز، مسئولیتهای کلیدی به‌ عهده بگیرند.

زنان، صدای سرکوب ‌شدگان – سخنرانی مریم رجوی

ضرورت رهبری زنان

علاوه بر این، برای واژگونی نظام تبعیض جنسی و تغییر بنیادین در سیاستهای آن، زنان باید برای یک دوران، هژمونی سیاسی را در دست بگیرند. هدف و مضمون هژمونی زنان، تضمین برابری و ریشه‌ کن کردن ستم جنسی است، نه تعویض مردسالاری با زن‌سالاری. از همین ‌رو، تمامی الزامها و تمامی پیامدهایش، درست به‌ عکس نظام کنونی، خصلتی رهاییبخش دارد و فوران نیروهای آزاد شده در اثر رفع این ستم، می ‌تواند بن ‌بستهای امروز جامعه بشری را بگشاید و نظامی نوین را در تمامی مناسبات انسانی ـ‌‌چه در درون جوامع و چه در سطح بین المللی ـ  شکل دهد.

به این ترتیب، زنان نشان خواهند داد که اگرچه خود در طی قرون و اعصار، با سهمگین‌ ترین ستم تاریخ مواجه بوده‌اند، ولی اینک، در عصر شکوهمند رهایی زن، صدای همه سرکوب شدگان تاریخ را به اوج می‌ رسانند.

بله، امروز، صدای زنان، یعنی صدای سرکوب شدگان؛ صدای بچه ‌هایی که از حداقل حقوق و شرایط رشد هم محرومند، و صدای فقیران و دردمندانی که در فقدان ابتدایی ترین نیازمندیهای مادی و معنوی یک زندگی انسانی می‌ نالند ولی صدایشان به گوش هیچ‌ کس نمی‌رسد.

بله، اکنون نوبت زنان است که علیه تمامی اشکال ستم به ‌پاخیزند؛ به‌ پا‌خیزند و با پایان دادن به ستم و نابرابری جنسی، انسان زن و مرد را با هویت انسانی خود یگانه کنند؛ به‌ پاخیزند و جامعه انسانی را حیاتی نو بخشند؛ به‌ پاخیزند و بنیاد تمامی ستمها را براندازند: «فلک را سقف بشکافند و طرحی نو دراندازند.»

زنان، صدای سرکوب ‌شدگان – سخنرانی مریم رجوی

تجربه زنان در مقاومت ایران

خانمها، آقایان،

اکنون اجازه می خواهم به دستاوردهایی که زنان در جنبش مقاومت ایران، در همین مسیر، به‌ دست آورده اند، اشاره کنم؛ دستاوردهایی که در حقیقت متعلق به همه زنان و متعلق به جنبش هوادار برابری است و ما برای غنی ‌کردنش به اندیشه و تجربه خواهران مان در سراسر جهان چشم دوخته ایم.

زنان ایران پس  از ۱۰۰سال شرکت فعال در مبارزات اجتماعی، با تهاجم دیکتاتوری مذهبی و تروریستی یعنی بنیادگرایان حاکم بر ایران مواجه شدند، اما تنوره کشیدن دیو ارتجاع و سخت تر شدن شرایط، برای زنان ما تنها یک پیام و یک راه حل داشت: «مقاومت تمام عیار آری، سازش و تسلیم هرگز». آنان در مبارزه سیاسی، فعالانه شرکت کردند و به مقاومت علیه ارتجاع و دفاع از آزادیهای دموکراتیک برخاستند و اکنون صدای رسای ملتی اسیر و سرکوب شده، اما، سرفراز و مقاوم را فریاد می کنند.

این زنان پیشتاز، پس از ۱۵سال مقاومت در برابر ارتجاع، اکنون مواضع کلیدی و رهبری کننده جنبش مقاومت را در دست دارند؛ ۵۲درصد پارلمان مقاومت را زنان تشکیل می دهند، ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران اساسا متشکل از زنان است و شورای رهبری مجاهدین، که سازمان محوری این مقاومت است، تماما از زنان تشکیل شده است؛ زنان فرماندهی و مدیریت لایه های مختلف – از فرماندهی یکانهای رزمی و واحدهای فنی و تخصصی، تا سازمان کار سیاسی و مدیریت امور تشکیلاتی را به عهده دارند؛ تحت مسئولیت و مدیریت کامل آنان، امروز دیگر در جنبش ما تقسیم کار «مردانه و زنانه» به بحثی کهنه تبدیل شده است.

زنان، صدای سرکوب ‌شدگان – سخنرانی مریم رجوی

جهش در زمینه رهایی زنان

ولی ما چگونه توانستیم به چنین دستاوردهایی برسیم؟

۱۲سال پیش، جنبش مقاومت در مبارزه مرگ و زندگی با حاکمیت ملایان، به ضرورت مسئولیت پذیری گسترده زنان رسیده بود. این در شرایطی بود که زنان ما در مبارزه با رژیم آخوندی، گسترده ترین نقش ها را به عهده داشتند، ولی یک چیز راه را بر تحول می بست: ناباوری! ناباوری نسبت به توانایی زنان!

راستی که در داستان رهایی زنان،‌ تراژدی و قهرمانی به نحو عجیبی در هم آمیخته است. این احساس همیشگی من در برخورد با مبارزات زنان است.

ببینید اندیشه مردسالار تا کجا در رگ و ریشه فرهنگ اجتماعی جای دارد. درون سازمان ما، ‌که با آخوندها مبارزه می کرد، حتی تمامی قهرمانی های زنان و خون دهها هزار زن شهید هم کافی نبود تا برابری آنان پذیرفته شود و دیوار ستم و تبعیض جنسی فرو ریزد.

من گاهی با خود فکر می کردم که زنان دیگر چه باید بکنند تا باورشان کنند؟ چگونه است که این زنان، با دست خالی، در زندانها دژخیمان را شکست می دهند ولی نمی توانند صاحب اندیشه سیاسی و اراده لازم برای اداره امور باشند؟ آیا این اراده و این احساس انسانی فقط برای بچه داری خلق شده؟ چنین چیزی باورکردنی نبود.

ولی اوج تراژدی آنگاه بود که همین زن هم خودش را منشا این قهرمانی ستایش انگیز و برخوردار از این اراده تغییر نمی دید. مسئله این نبود که زنان در طول تاریخ منشا بسیاری از شگفتی ها نبوده اند، مسئله همان مشکل باور ‌نداشتن آنها بود. پس باید علیه این ناباوری شورید.

در اینجا بود که ما، به طور قطع و یقین، به این نتیجه رسیدیم که از تغییرات تدریجی کاری ساخته نیست، بلکه شرط کافی و راه حل واقعی برای شکستن ذهنیت ها، شرکت زن در رهبری است.

بله در رویارویی مستقیم با ارتجاع حاکم، ما باید از هرگونه آلودگی به اندیشه و ارزش های آنها تهی می شدیم و لاجرم باید قلب زن ستیزی مرتجعان را‌ که نفی هویت انسانی زن و نفی صلاحیت او در رهبری جامعه است،‌ در هم می کوبیدیم، تا زنان بتوانند سد تحقیر و ستم تاریخی را در اعماق اندیشه خود درهم بشکنند و خود را باور کنند و مردان در شایستگی زنانی، که دوشادوش آنان در همه میدانهای نبرد برای آزادی می جنگیده اند، تردید روا ندارند.

پس از آن‌ که این تحول به صورت یک انقلاب درونی، اذهان همه مجاهدین را درنوردید، زنان ما طلسم ناباوری را درهم شکستند. آنها نه به صورت تک ستاره های پراکنده،‌ بلکه به صورت جریانی از زنان رها، مسئولیت های کلیدی و رهبری کننده را با شایستگی به دست گرفتند.

زنان، صدای سرکوب ‌شدگان – سخنرانی مریم رجوی

سازندگان ارزش های نو

بارزترین خصوصیات این زنان که تأثیر سازنده خود را بر محیط کار می گذاشت، مسئولیت پذیری، آموزش پذیری، وفاداری به نظم، قاطعیت چشمگیر، و از همه مهمتر، فداکاری و کیفیت های انسانی شعله ور در آنان بود.

در این مسیر، آنان قبل از هر چیز خود را باور می کردند؛ ‌باور می کردند که انسانهایی آزاد و برابرند،‌ برای مرد آفریده نشده اند و به او شناخته نمی ‌شوند،‌ در تملک هیچ ‌کس نیستند، مالک جسم، جان و عاطفه خویشند. آنان بر دنیای «ضعیفگی، فعل پذیری و مسئولیت ناپذیری» غلبه کردند و در هویت انسانی خود دوباره متولد شدند.

اولین نشانه های این تولد، برقراری مناسبات نوین بین زنان بود. آنها می دانستند که می بایست قبل از هر چیز زنان دور و بر خود را دوست داشته باشند، در کار و مسئولیت، ‌با احساس همبستگی عمل کنند و فرماندهی یکدیگر را بپذیرند.

شاید لازم باشد که پیش از بسیاری از ارزش های شکوفا‌ شده در انقلاب اندیشه ها، از ‌نقش این زنان در حفظ سلامت مناسبات زن و مرد یاد کنم. زیرا بدین ترتیب بوده که یک ارتش مختلط، با مناسباتی پاک و انسانی و با توانمندی رزمی زیاد،‌ شکل گرفته ‌و تحسین بسیاری از ناظران را برانگیخته است.

و بالاخره، یکی از بزرگترین دستاوردهای ما این بود که رهایی زنان، بلافاصله تأثیر خود‌ را در رهایی مردان و ارتقای توانایی های آنان بارز کرد؛‌ مردانی که به استقبال این تحول، با تمام سختیهایش، می رفتند و از همگامی در مسیر برابری به خود می بالیدند. چرا که در دنیای تبعیض، مردان هم اسیرند؛ اسیر خودکامگی و سلطه طلبی.

و راستی مردی که انسانیت نزدیکترین انسان به خودش، مادرش، خواهرش، و همسرش را نفی می کند، مگر نه این است که قبل از آن انسانیت خویش را نفی کرده است؟ وگرنه چگونه وجدان یک انسان می تواند چنین ستمی را بپذیرد؟ ولی اینک ما نسلی از مردان را می دیدیم که در مسیر نفی ستم جنسی، هویت انسانی ازدست رفته خویش را باز ‌می یافتند و با پذیرش رهبری زنان، اوج آزادگی و رهایی خود را بارز می کردند.

بله، ما شاهد تولد نسلی از زنان و مردان رهاشده بودیم که نشانه های درخشان یک تحول فرخنده و بس مبارک در مناسبات انسانی بودند؛ تحولی که با اتکا به رهبری مسعود محقق شد و نسل و جنبش ما را در جاده تکامل و تعالی انسانی فرسنگ ها به جلو پرتاب کرد؛ نسلی که البته تحت همین رهبری در جریان یک مقاومت فراگیر ضدارتجاعی،‌ آبدیده شده بود و مهمترین ویژگیش این بود که در صحنه سیاسی به هیچ سازشی با مرتجعان تن نمی داد.

نسلی که در ۳۰خرداد در برابر سرکوب آزادیها به پا‌خاست و با نثار یک صدهزار شهید، نشان داد که تا حقوق اساسی مردم ایران ـ‌‌ یعنی آزادی و حاکمیت ملی و مردمی‌ ـ را به دست نیاورد، از ‌پا نمی نشیند؛ نسلی که دجالگری آخوندها بر سرِ جنگ و صدور ارتجاع را با کارزار عظیم و گسترده صلح در سطح داخلی و بین‌المللی درهم شکست و درب تنور جنگ خانمانسوز آخوندها را گل گرفت.

نسلی که با فداکاری و ازخودگذشتگی تمام عیارش، افسون مذهبی و بساط دین فروشی آخوندهای ضدبشر را درهم ریخت و مقاومتی را رقم زد که امروز به مثابه پاسخ دموکراتیک، ترقیخواه و مردمی در برابر هیولای ارتجاع  و به عنوان آنتی تزِ بنیادگرایی شناخته می شود. در این مسیر بود که مجاهدان و رزم آوران آزادی ایران زمین باید از همه چیز خود می گذشتند تا رهایی خلق و میهن محبوب شان ‌را تضمین کنند؛ باید از هرگونه آلودگی به اندیشه های ارتجاع حاکم پاک و تهی می شدند؛ باید برای زدودن اندیشه های مبتنی بر تبعیض جنسی و برای رهایی و مسئولیت پذیری زنان قیام می کردند.

زنان، صدای سرکوب ‌شدگان – سخنرانی مریم رجوی

نکات کلیدی برای جنبش برابری

اکنون اجازه بدهید با توجه به فرصت کوتاهی که دارم، مهمترین نکات کلیدی این تجربه را خلاصه کنم:

اول‌‌ــ ریشه کن شدن مناسبات مبتنی بر ستم جنسی، در گرو آن است که زنان، قبل از هر چیز، با ورود به میدان مبارزه سیاسی و اجتماعی، زمینه را برای آن فراهم کنند.

دوم‌ــ در همین راستا، زنان می باید مسئولیت های رهبری کننده سیاسی و اجتماعی را به دست گیرند. در چارچوب جنبش هوادار برابری، می باید، دستکم، ۵۰درصد مسئولیت های کلیدی در دست زنان باشد و با اجرای سیاست تبعیض مثبت طی یک دوران، محرومیت تاریخی زنان جبران شود. به این منظور، سهمیه بندی به‌ سود حضور هرچه بیشتر زنان در مسئولیت های اجتماعی ضروری است. روح، مضمون و شاخص چنین امتیازاتی، در هر حال، رهایی و مسئولیت پذیری هرچه بیشتر زن و مرد و نفی بهره کشی و ستم جنسی است.

سوم‌‌ــ رهایی زن، شرط رهایی مرد است و باید به رهایی مرد هم بیانجامد. راه‌ حلهایی که فقط می‌خواهد جای زن را با مرد عوض کند ‌و به دامن ‌زدن بیشتر به تضاد زن و مرد راه می ‌برد، به رهایی زنان منجر نخواهند شد، حال آن‌ که، به‌ دلیل ذات یگانه و انسانی زن و مرد، چشم انداز برقراری یک مناسبات انسانی و تحقق برابری زن و مرد کاملاً حقیقی است.

چهارم‌‌ــ درست برخلاف خواست مرتجعان زن‌ ستیز باید بر این اصل  تأکید کرد که «حقوق زنان همان حقوق‌بشر است»؛ این حقوق تمام آزادیهای فردی و اجتماعی مصرح در اعلامیه جهانی حقوق بشر را شامل می‌ شود و براساس آن، زن، خود صاحب جسم و عواطف خویش است و حق کنترل بارداری را دارد.

پنجم‌‌ــ تضاد بین خانواده و مسئولیت اجتماعی و سیاسی، مشکل مشترک و فرساینده تمامی زنان است. ما بر این باوریم که بایستی حق انتخاب آزاد برای زنان، به ‌خصوص، برای زنان رزمنده و مبارزان جنبش هوادار برابری را به تمام و کمال در این زمینه به‌رسمیت شناخت تا در هر شرایط و موقعیتی که لازم باشد بتوانند برای مسئولیتهای سیاسی و اجتماعی خود اصالت و اولویت قائل شوند.

سرکوب شدگان امروز، فاتحان فردایند. صدای آنان تا جاودان طنین دارد.

زنان، صدای سرکوب ‌شدگان – سخنرانی مریم رجوی

حقوق و آزادی های زنان در ایران فردا

مشارکت زنان در جنبش مقاومت، زمینه فرهنگی و آرمانی ریشه ‌کن شدن ستم جنسی را فراهم کرده است. این مشارکت فعال و پر رنج و خون که در عین حال سرشار از فدیه و فداست، معتبرترین سند برابری و شناسایی حقوق زنان ایران است.

از این رو برخلاف رژیم استبداد مذهبی حاکم بر ایران که با زنان مثل بردگان رفتار می‌ کند و زنان در قانون اساسیش صراحتا از قضاوت و ریاست جمهوری و رهبری منع شده اند، حقوق زن ایرانی در برنامه شورا و دولت موقت و در طرح مصوب شورای ملی مقاومت ایران درباره آزادی ها و حقوق زنان، به رسمیت شناخته شده است.‌

بر اساس این طرح در ایران فردا:

۱ـ ‌‌حقوق اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی زنان کاملاً مساوی با مردان خواهد بود.

۲ـ‌‌ زنان از حق فعالیت سیاسی و اجتماعی آزادانه، رفت و آمد و مسافرت بدون اجازه دیگری برخوردار خواهند بود.

۳ـ ‌‌تشکل های زنان به‌رسمیت شناخته می ‌شود و از سازمان‌ یابی داوطلبانه آنان در سراسر کشور حمایت خواهد شد.

۴ـ به‌ منظور رفع نابرابری و ستم مضاعف، برای زنان امتیازهای ویژه در زمینه‌ های گوناگون اجتماعی، اداری و فرهنگی درنظر گرفته خواهد شد.

۵ـ زنان از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن در تمامی گزینشها و انتخابات و شرکت در همه‌ پرسی ها برخوردار خواهند بود.

۶ـ زنان از حق اشتغال و انتخاب آزادانه شغل و حق تصدی هر ‌مقام و منصب و شغل عمومی و دولتی و قضاوت در تمام مراجع دادرسی برخوردار خواهند بود.

۷ـ تبعیض بین زن و مرد در استخدام و به هنگام اشتغال ممنوع خواهد بود. زنان و مردان برای کار مساوی، مزد‌ مساوی دریافت خواهند کرد،  و به‌طور ‌یکسان، از حقوق بازنشستگی و ازکارافتادگی، دریافت حق اولاد و تأهل و بیمه بیکاری برخوردار خواهند گردید.

۸ـ زنان از کلیه امکانات آموزشی، تحصیلی، ورزشی و هنری، بدون تبعیض، استفاده خواهند کرد و از حق شرکت در تمام مسابقات ورزشی و فعالیتهای هنری برخوردار خواهند بود.

۹ـ زنان در انتخاب لباس و پوشش خود کاملاً آزاد خواهند بود.

۱۰ـ زنان در گزینش همسر و ازدواج و طلاق کاملاً آزاد خواهند بود و حقوق برابر با مردان خواهند داشت.

۱۱ـ  نابرابری های حقوقی در زمینه شهادت و ارث و ولایت و سرپرستی اطفال رفع خواهد شد و زنان به‌ هنگام بارداری و زایمان و نگهداری اطفال، حقوق و تسهیلات ویژه‌‌ای خواهند داشت. زنان بیوه و مطلقه و اطفال تحت سرپرستی آنها توسط نظام تأمین اجتماعی کشور مورد حمایت قرار خواهند گرفت.

۱۲ـ هرگونه بهره‌کشی جنسی از زن، تحت هر عنوان ممنوع خواهد بود و از هرگونه اجبار و تحمیل به زن در زندگی خانوادگی و هم‌چنین از ازدواج قبل از رسیدن به سن قانونی ممانعت می‌ شود.

۱۳ـ تعدد زوجات ممنوع است.

۱۴ـ از به ‌کار گماردن دختربچه ‌ها، قبل از رسیدن به سن قانونی، ممانعت به‌عمل خواهد آمد و برای آنان امتیازات ویژه در زمینه آموزشی در نظر گرفته خواهد شد.

زنان، صدای سرکوب ‌شدگان – سخنرانی مریم رجوی

خانمها، آقایان،

هموطنان عزیز،

آن‌چه گفتم انتظارات بسیار طبیعی زنان است که قرنهاست نادیده گرفته شده و زنان برای دست‌یافتن به همینها ـ‌‌همین حداقلها‌ـ  سرکوب شده اند. این خواست مشترک  تمامی خواهران ما در سراسر جهان است.

اما آن‌چه در میهن من تفاوت دارد، این است که:

مقاومت سترگ زنان ایران و رنج و خون دهها هزار زن شهید و شکنجه ‌شده، به این کلمات، مضمون و رنگی زیبا از شهامت، جدیت و عشق به زندگی و امید به سازندگی داده است.

ـزنانی که هرگز تحقیر آخوند ها را نپذیرفتند و سرفرازانه در مقابل پاسداران نابرابری قد برافراشتند.

ـ زنان و  مادرانی که زندگی زناشویی را به‌خاطر آزادی مردم و میهن خود رها کرده و برای مدتی نامعلوم با فرزندان‌ جگرگوشه شان خداحافظی کرده اند.

ـ  زنانی که در نبرد با مرتجعان زن‌ ستیز و ضدبشر، پر‌فشارترین و بغرنجترین مسئولیتها‌را برعهده گرفته ‌اند؛ بله این زنان قهرمان.

پس ای خواهرانم؛ زنانی که علیه نابرابری شوریده ‌اید،

ای برادرانم؛ مردانی که انسان بودن را بر امتیازات ویژه مرد سالاری ترجیح داده‌ اید،

شما را به یاری مقاومت ما در برابر سیاهترین استبداد مذهبی تاریخ فرا می ‌خوانم و از شما می‌ خواهم که، ‌دست در دست هم،‌ برای تشکیل جبهه مشترک ضد بنیادگرایی به تلاش برخیزید.

آخوندهای زن ‌ستیز و ضدبشر کمر به نابودی حقوق و آزادیهای زنان بسته ‌اند و حیثیت انسانی آنها را لگدمال می‌ کنند، تا از این طریق پایه حکومت استبدادی خود را محکم کنند. اما باید خطاب به این آخوندها و مرتجعان  بگویم، سخت در اشتباهید، نه‌تنها به  خواست خود نخواهید رسید، بلکه سرنوشت شوم شما موجب عبرت همه کسانی خواهد شد که در فکر اسارت و سرکوب و تحمیق مردمند. اگر فکر می کنید که غیرت آزاد زیستن و آزاد اندیشیدن در جهان نابود شده و شما می‌ توانید به هدفهایتان برسید، سخت در‌اشتباهید.

شما هر چه از تحقیر و ستم و سرکوب و شکنجه و کشتار که در چنته داشتید، علیه زن  ایرانی به‌کار گرفتید، اما مطمئن باشید که ضربه مهلک را از همان‌ جایی خواهید خورد که اصلاً به حسابش نمی آورید، و ماهیت ارتجاعیتان اجازه نمی ‌دهد که آن را به‌حساب آورید؛ مطمئن باشید که به دست همین زنان آگاه و آزاد و رها بساط ستم شما در همه‌ جا برچیده خواهد شد. دوران فریبکاری در لباس مذهب، دیگر گذشته است. در آستانه قرن بیست و یکم،  وجدانهای بیدار بشری، مقاومت ملت سرفراز ایران و رزم‌آوران آزادی چنین اجازه‌ ای را به شما نخواهد داد.

و در پایان خطاب به همه خواهرانم در این‌جا، در سراسر ایران، در میتینگهای بزرگداشت ۳۰خرداد در کشورهای مختلف، بار دیگر تأکید می کنم که:

تمامی زنانی که قبل از شما تاریخ رنج و ستم را به ‌دوش کشیده اند و تمامی زنان، کودکان و مردان قرنهای آینده، امروز به شما چشم دوخته‌اند و از شما می‌ خواهند که پا به میدان بگذارید و این نقش تاریخی را برعهده بگیرید، این شما هستید که تاریخ ما را وارد دوران طلایی برابری، صلح و دموکراسی و توسعه خواهید کرد. سلام بر همه زنان و مردان آزاده‌ ای که در هر کجا بهای گزاف آزادی را می ‌پردازند. پیروزی پیش روی شما، از آن شما و در انتظار شماست. آری، سرکوب شدگان امروز، فاتحان فردایند. صدای آنان تا جاودان طنین دارد.

زنان، صدای سرکوب ‌شدگان – سخنرانی مریم رجوی

خروج از نسخه موبایل