سخنراني در جلسه زنان در اور سورواز

حضار محترم، دوستان عزيز
به همه شما خوش‌آمد مي‌گويم. از ديدار با شما صاحبنظران، پارلمانترها و فعالان جنبش برابري بسيار خوشحالم.

به خصوص مي‌خواهم از دكتر ويدال كوادراس معاون پارلمان اروپا و خانم ويدال كوآدراس و ساير شخصيتهايي كه به رغم اشتغالات زياد، براي ابراز همبستگي با زنان مقاومت ايران به اين گردهم‌آيي آمده‌اند، سپاسگزاري كنم.
تا چند روز ديگر، جهان روز جهاني زن را گرامي‌ مي‌دارد. به اين مناسبت به خواهرانم در سراسر جهان، به زنان و دختران ميهنم و به زنان مظلوم عراق تبريك مي‌گويم.
هم‌چنين درود ميفرستيم به زنان دليري كه براي آرمان برابري، رنج ميكشند و مبارزه ميكنند.
ودرود مي‌فرستيم به راهگشاياني كه هريك در زمان خود، گامهاي بلندي براي پيشبرد اين آرمان برداشتند؛ از المپ دي گوژ و لوييز ميشل و برتي آلبرِشت در فرانسه تا پاسيوناريا در اسپانيا، كلارا زاتكين در آلمان و سوزان آنتوني در امريكا.

و …هم‌چنين زنان پيشتاز ايران از فاطمه اميني و مرضيه احمدي اسكويي و اشرف رجوي و از هزاران تن از زنان مجاهد شهيد تا صديقه مجاوري و نداحسني

امروز، به رغم پيشرفت‌هاي بسياري كه زنان كسب كرده‌اند، نيروها و ساختارهاي مبتني بر بهره‌كشي در جهان، هم‌چنان درحال ستيز با آرمان برابري هستند و حقوق و آزادي زنان را به چالش كشيده‌اند.
فاشيسم مذهبي با ويژگي زن‌ستيزي و صدور تروريزم، تمام دنيا و دستاوردهاي آن، از جمله دستاوردهاي جنبش برابري را، در معرض نابودي قرار داده است.
با اين حال، در روز جهاني زن ما به اميدها، افقهاي روشن و چشم‌انداز تغيير و رهايي چشم دوخته‌ايم و براي آن مبارزه مي‌كنيم.
بنيادگرايي با انهدام، وحشت‌آفريني و ترور در همه جا تنوره مي‌كشد كه: برابري را فراموش كنيد.
مماشات‌گراني كه حقوق بشر و صلح و دمكراسي را با حمايت از ملايان ذبح مي‌كنند، با تمسخر مي‌گويند: وقتي كه معامله و تجارت هست، برابري براي چيست؟
اما؛ عشق و ايمان زنان معتقد به آرمان برابري در سراسر جهان، همچنين، شجاعت زنان و دختراني كه در تظاهرات اعتراضي عليه ديكتاتوري ولايت فقيه شركت مي‌كنند، و ايستادگي زناني كه به اين رژيم نه مي‌گويند و راهي زندان اوين مي‌شوند،  و پايداري زنان پيشتاز ايران كه كانون مقاومت عليه بنيادگرايي يعني شهر اشرف را راهبري مي‌كنند، بله، همه اين ها به ما مي‌گويد كه: دنياي عاري از ستم و نابرابري ممكن است.
و من صداي دختران و خواهرانم را از تبريز و رشت و تهران، از سنندج و كرمانشاه و اهواز و از اصفهان و كرمان و مشهد و زاهدان و بندرعباس مي‌شنوم كه مي‌گويند: براي كسب برابري، آزادي و دمكراسي به‌پا مي‌خيزند.

دوستان عزيز
امروز مسأله زنان و لزوم مشاركت فعال آنها در همه پهنه‌هاي سياسي اجتماعي و اقتصادي به مبرم‌ترين ضرورت در توسعه، دمكراسي و صلح تبديل شده است.
بدون نقش رهبري كننده زنان، مبارزه براي كسب آزادي پيش نمي‌رود، بدون حضور فعال و برابر زنان در سطوح تصميم‌گيرنده، دمكراسي ميان تهي مي‌شود. و بدون مشاركت واقعي زنان، به جاي توسعه اقتصادي، فقر و نابرابري و اتلاف منابع مادي و انساني توسعه مي‌يابد.
بنابراين لازم است كه امر برابري، چگونگي رفع موانع آن و استراتژي پيشروي اش مورد بررسي قرار گيرد و همچنين الگوها و نمونه‌هاي موفق آن تشريح شود.
به اين مناسبت مي‌خواهم درباره نمونه‌يي كه در تاريخ ايران و اسلام جديد است، صحبت كنم. مقصودم تجربه سه دهه مبارزه زنان در مقاومت ايران و در قلب آن پايداري شهر اشرف است.
شهر اشرف در 50كيلومتري مرز ايران در داخل عراق، محل استقرار هزاران زن و مردي است كه تنها 22سال از عمر مبارزاتي خود را براي استقرار دمكراسي در ميهنشان، در آن گذرانده اند. هزار زني كه در شهر اشرف بسر مي برند، در حقيقت بزرگترين تمركز پيشتازان جنبش برابري در دنيا را تشكيل مي‌دهند.
مقاومت ما طي سي سال گذشته، در جنگي تمام عيار با يك فاشيسم مذهبي و يك رژيم آپارتايد جنسي بوده است. هيولايي كه اگر چه مرتجع و عقب‌مانده است، اما با به كارگيري مدرنترين تكنولوژيها براي سركوب و سانسور، با به كارگيري تروريسم دولتي با كارزار تهمت پراكني و ايجاد رعب و هراس و در راس همه با سوء استفاده از مذهب، پديده جديدي در تاريخ است.
ايستادگي در برابر اين منبع تاريكي و شرارت و مقابله با آن ممكن نبود، مگر آن كه تاروپود اين مقاومت از پايه‌يي‌ترين ارزشهاي انساني مانند برابري، آزادي، انتخاب آزادانه و دمكراسي سرشته شده باشد.

سه دهه نبرد با استبداد مذهبي
خميني و ملايان پيرو او، با شعارها و دعاوي اسلامي مردم را فريفته و رهبري انقلاب 1979را سرقت كردند. آنها از نخستين روز حاكميت خود ، به دليل وحشت از آزادي و دمكراسي، به سركوب مردم و به ويژه زنان پرداختند. و با جنگ و صدور تروريزم، برقراري يك امپراطوري استبدادي زير نام اسلام را هدف خود قرار دادند.
اما به دليل وجود يك اپوزيسيون مردمي وسازمان يافته، كه از يك اسلام دمكراتيك و بردبار دفاع مي كرد، ملايان به سرعت در انزواي اجتماعي قرار گرفتند. و حالا بيش از 90 در صد جامعه ايران خواهان تغيير اين رژيم هستند.  بنابراين سركوب بي‌رحمانه جامعه و تكاپوي امروز ملايان براي ساختن بمب اتمي و استيلا بر عراق نه به خاطر موقعيت قدرتمند آنها، بلكه تلاشي است براي به تعويق انداختن سقوط حكومتي كه به آخر راه رسيده است.

از همان ابتدا انحصارطلبي جنون‌آساي استبداد مذهبي، ذره‌يي دگرانديشي را نمي توانست تحمل كند چه رسد به  انديشة اسلام دمكراتيك يعني آنتي تز بنيادگرايي كه سازمان مجاهدين خلق ايران، نيروي عمده اپوزيسيون دمكراتيك اين رژيم آن را نمايندگي مي‌كرد.
در اين ميان زنان مجاهد از اولين روزهاي شروع حكومت آخوندي، نقش برجسته اي در رويارويي با آن بر عهده گرفتند. آنها با اين‌كه خود روسري بر سر داشتند، در برابر شعار نفرت‌انگيز يا روسري يا توسري شجاعانه ايستادند.
براي رژيمي كه به نام اسلام حكومت مي‌كرد، اين بسيار دشوار بود كه در صف مقدم مخالفانش مجاهدين مسلمان و بخصوص زنان و دختران آنها قرار داشتند.
زنان مجاهد در رويارويي با ملايان بهاي سنگيني پرداختند، دهها هزار نفر از آنان زندانهاي دهشتناك را تحمل كردند، زير شكنجه هاي وحشيانه قرار گرفتند و اعدام شدند. اما با اين همه نبرد ادامه يافت.

موانع سهمگين
براي مبارزه با چنين هيولايي، در مقابل زنان آنهم در يك جامعه سنتي كه ديكتاتوري مذهبي برآن حاكم شد، موانع مضاعفي قرار داشت. در اكثر مواقع اولين موانع، خانوادهها و پدر و مادرهايشان بودند. زنان بايد از تحصيل، همسر و بچه‌هايشان مي‌گذشتند تا به مبارزه رو بياورند. در مبارزه با يك رژيم وحشي كه از حلق‌آويز كردن كودكان هم نمي‌گذرد، جايي براي زندگي خانوادگي وجود نداشت. آنهم براي مبارزين صف مقدم.
علاوه بر اين زنان، برخلاف مردان براي شركت در مبارزه مي بايست انواع طعنه و توهين و تحقير را نيز تحمل مي‌كردند و قدرت عبور از آنها را پيدا ميكردند.
در اينجا تعدادي از همان اتهامات را مي‌شمارم. في‌المثل مي‌گفتند:
آنها به اين دليل از پدر و مادر و خواهر و برادر خود جدا شده‌اند، كه عاطفه ندارند،
يا مي‌گفتند اصلاًً مگر زنان مي توانند در نبرد با چنين رژيمي نقش و تأثيري داشته باشند.
يا اينكه زنان بهتر است به خانواده و بچه هاي خود رسيدگي كنند والا در غياب آنها چه كسي به اين مسئوليت بپردازد. ؟!
وانگهي، وقتي زنان دستگير مي‌شوند و به زندان و شكنجه‌گاه مي‌افتند، حيثيتي براي خانوادههايشان باقي نمي ماند،
اما عليرغم همه اينها، ورود گسترده زنان در مبارزه با فاشيسم مذهبي، فرهنگ جديدي را در جامعه ايران با خود به ارمغان آورد. و چه بسيار بودند مادران و پدراني كه به‌همراه دختران و پسرانشان به ميدان مبارزه با فاشيسم مذهبي شتافتند و جان باختند. اين گستردگي ورود به ميدان مبارزه يكي از نشانه‌هاي پيروزمندي حتمي نبرد با بنيادگرايي مذهبي است.
در اين ميان دستگاه تبليغاتي ملايان با شيادي و دجاليتي كه گوبلز در برابرشان زانو مي‌زند، كارزاري از تهمت پراكني عليه زنان مجاهد و مبارز شكل دادند تا مانع پيوستنشان به مبارزه شوند. ولي در برابر عطش سوزان آنها براي برابري و آزادي شكست خوردند. زنان مجاهد ايستادند، و از آزمايشهاي دشوار سربلند بيرون آمدند.
اين بود گوشه اي از داستان ساخته شدن صفي طولاني از زنان پيشتاز برابري، كه امروز بخش بزرگي از آنان در اشرف گرد آمده اند صفي از اشرف تا تهران، صفي از زندان هاي اوين و گوهر دشت و ديزل آباد تا سراسر ايران

پايداري پنج ساله
دوستان عزيز!
در مبارزه سه دهه گذشته، دوره‌يي هست كه از حيث دشواري و بغرنجي آن بي‌سابقه است، و آن دوره‌يي است كه از سال 2003 آغاز شد.
در جريان حمله آمريكا به عراق، با اينكه مجاهدين رسما و عملا هيچ نقشي در اين جنگ نداشتند و حتي يك گلوله شليك نكردند، و با اين كه پيشاپيش موضع بي‌طرفي خودشان را به طور رسمي اعلام كرده بودند،  نيروهاي ائتلاف بخاطر استمالت از ملايان، مراكز مجاهدين در عراق را به شدت بمباران كردند.
سپس دسيسه‌ همه جانبه‌ي ملايان براي متلاشي كردن تشكيلات مقاومت شكل گرفت. آنها با استفاده از  يك فرصت استثنايي، از هيچ حيله و حمله‌يي براي انهدام مقاومت فروگذار ‌نكردند. متأسفانه ده دولت ديگر از جمله انگلستان و فرانسه نيز با ملايان در اين مسير همراه شدند.
در آن زمان همه تصور مي‌كردند پايان كار مجاهدين و شهر اشرف فرا رسيده است.
در تمام پنج سال گذشته نيز ملايان از هيچ كاري براي درهم‌شكستن اشرف فروگذار نكرده و نمي‌كنند:
ـ تبليغات گوش‌خراش رژيم در مورد متلاشي كردن مقاومت
ـ بسيج دروغ‌پراكني به وسيله دهها كانال تلويزيوني و راديويي و صدها روزنامه و مجله و وب سايت،
ـ موج حملات تروريستي از قبيل ربودن اعضاي مجاهدين در عراق،
ـ انفجار اتوبوس كارگران عراقي شهر اشرف،
ـ  ترور عراقيان شريف حامي مجاهدين،
ـ  انفجار لوله هاي آب شهر اشرف و انفجار ايستگاه پمپاژ اين شهر توسط تروريست هاي رژيم آخوندي.
ـ توطئه و طراحي حمله موشكي به اشرف
ـ هم‌چنين قطع غذا و سوخت و دارو
ـ و اعزام اكيپهاي وزارت اطلاعات و نيروي تروريستي قدس كه اين روزها با اعزام چند تن از مأموران همين سرويسها از داخل و خارج ايران به بغداد شدت گرفته است.
همه اينها بخشي از فشار افسارگسيخته فاشيسم مذهبي عليه جنبش مقاومت است.
اما پايداري مجاهدان آزادي در شهر اشرف و گسترش مقاومت در داخل ايران و تلاش اعضا و هواداران اين مقاومت در سراسر جهان و حمايت شخصيتهايي همچون شما، محاسبات رژيم آخوندي را بر هم زد.

اشرف كانون اميد عليه بنيادگرايي
مثل البرز كوه كه زيبايي و غرور ايران زمين است، در اشرف البرز كوه ديگري از شكيبايي، از پاكي و پاكباختگي، از انسانيت والا، از مناسبات پيشرفته انساني و از ايمان و عشق پرشور به آزادي وبرابري، سر به فلك كشيده و  زيبايي تاريخ و جامعه و وجدان مردم ايران شده است.
اين پايداري اجازه نداد كه شعله‌هاي سركش مبارزه براي دمكراسي و برابري كه الهام‌بخش مبارزه زنان و مردان به پاخاسته ايران است، خاموش شود.
به همه آنها به ويژه مژگان پارسايي و صديقه حسيني، اعضاي شوراي رهبري و ديگر زناني كه شاخص‌هاي رهايي و پايداري‌اند، درود مي‌فرستم.
چنين بود كه فراتر از ايستادگي، آنها توانستند مبارزه عليه ملايان و بنيادگرايي هدايت شده توسط آنان را گسترش دهند.
مجاهدين شهر اشرف، به رغم اشتباهات مهلك غرب كه بيشترين فرصتها را به بنيادگرايي و تروريسم رژيم ايران داده بود، جهان را به مقابله با تهديد رژيم ملايان و تروريسم و بنيادگرايي فراخواندند. شهر اشرف در پيشرفت پروسه سياسي در عراق نقش مهمي ايفا كرد و توانست توجه مردم عراق، احزاب ملي و دمكراتيك، عشاير و تنوعات سياسي، قومي و مذهبي را به تهديد رژيم ايران جلب كند. عراقيان نيز متقابلا به حمايت از مجاهدين و شهر اشرف برخاستند. حمايت 5ميليون و دويست هزار عراقي از مجاهدين در سال 2006 و حمايت 300 هزار تن از شيعيان جنوب عراق در سال 2007 يك جنبش اجتماعي نيرومند در همبستگي با اين مقاومت شكل داد.  يك جبهه بزرگ دمكراسي عليه بنيادگرايي. هفتصد هزار زن عراقي با امضاي بيانيه‌يي از مجاهدين حمايت كردند و فعاليت سازمان يافته زنان در برابر دخالت هاي رژيم در عراق را شكل گرفت.
به اين ترتيب در دل خونين‌ترين و سياه‌ترين تهاجمات تروريستي، اشرف، سرزمين صلح و آزادي و اميد شد، اميد مردم ايران و اميد مردم عراق.
پايداري پنج ساله اشرف،  در عين حال آزمون پيروزمند رهبري زنان است.
من به خواهرانم و دخترانم در سراسر ايران مي‌گويم به پايداري زنان اشرف نگاه كنيد و يأس و رعب و تحقير و فرودست نگهداشتن زنان را كه رژيم ملايان ترويج مي‌كند، درهم‌بشكنيد. به اشرف نگاه كنيد و بساط زن ستيزي و تبعيض و تحقير را در هم بپيچيد و براي به زير كشيدن ملايان متحد شويد و به پا خيزيد.
و به خواهرانم در سراسر جهان مي‌گويم كه به ياري زنان اشرف برخيزيد. از اين تجربه، كه شكوفه قهرماني‌هاي تاريخ مبارزات زنان براي برابري است، حمايت كنيد.

عوامل پايداري
دوستان عزيز
به مناسبت روز جهاني زن، مي‌خواهم بطور گذرا به اين مساله اشاره كنم كه پايداري اشرف چگونه ممكن شد؟عوامل سازنده آن كدام است؟  منشأ آن چيست؟
بايد بگويم كه اين پايداري در مبارزه بي‌امان براي برابري فراهم شده است. يعني نتيجه مرز بندي مستمر ميان برابري و نابرابري و ميان رهايي انسان و اسارت اوست.
گره‌گشايي مسائل لاينحل انسان در جهان امروز، بدون پاي بندي به برابري امكان پذير نيست. و درك اين حقيقت، حاصل سالها مبارزه با رژيم زن ستيز آخوندي بود كه در دهه 1980 به يك دگرگوني فرهنگي بزرگ در سازمان مجاهدين خلق ايران بالغ شد.
مسعود رجوي رهبر مقاومت مفهوم اين دگرگوني را مرزبندي با دنياي آخوندي و ارتجاع توصيف كرده و تصريح مي‌كند كه هدف آن «كنار زدن عامل استثمار جنسي است كه سمبلش ملايان و پاسداران آنها هستند».
همين انديشه بود كه راه مبارزات برابري طلبانه زنان را هرچه بيشتر هموار كرد. مجاهدين به اين كشف مهم رسيدند كه اگر بخواهند در مقابل استبداد مذهبي بايستند بايد با تمامي آثار ايدئولوژيك و فرهنگيِ بنيادگرايي مبارزه كنند.
در يك كلام، ما ديديم كه زدودن انديشه جنسيت گرايي انرژي عظيمي از درون اين مقاومت آزاد مي‌كند و ديناميزم شگفتي براي جهش به جلو فراهم ميكند كه سرچشمه توانايي‌هاست.
اين دگرگوني، تجربه‌هاي انساني سرشاري به بار آورد كه توضيح آن به فرصت زيادي نياز دارد. در اين جا من به چهار تحول كه از مهمترين عناصر سازنده اين دگرگوني است، اشاره مي‌كنم.

اولين تغيير، حضور فعال زنان در رهبري مقاومت و مواضع تصميم‌گيري در سطوح مختلف بود. پروسه طولاني مبارزات زنان زمينه ساز اين تحول بود. اما  نقطه عزيمت آن ضرورت سرنگوني ملايان بود.  جان باختن هزاران زن مجاهد خلق در مبارزه با اين رژيم در نيمه اول دهه 1980، گواهي داد كه همين زنان شايسته رهبري هستند و بدون نقش آنها، جنبش مقاومت راه به جلو باز نخواهد كرد.
امروز البته در جهان شاهد تلاشهايي براي افزايش سهميه زنان در مديريتهاي سياسي و اقتصادي هستيم كه در جاي خود ارزشمند است. اما تجربه مقاومت ايران اين است كه حل قطعي و نهايي براي شكستن طلسم نابرابري، بدون يك جهش ممكن نيست. هژموني زنان در اين مقاومت، به مثابه يك تحول ساختارشكن، براي زنان راه مسئوليت پذيري و كسب تخصص‌ها و توانمندي‌ها در همه زمينه‌ها را باز كرد. بنابراين حضور زنان در رهبري، هم عامل ماندگاري آن و هم ديناميزم شكوفايي سياسي و فرهنگي در اين جنبش بوده است.
وقتي كه زنان در مواضع تصميم گيرنده قرار گرفتند، يك بستر واقعي براي مبارزه عميق با بقاياي فرهنگ مردسالاري در افكار و مناسبات تمام جنبش، اعم از زن و مرد فراهم شد و صفوف مقاومت را پالايش نمود.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
تحول مهم ديگر اين بود كه بسياري از زنان و مردان اين مقاومت از دو دهه پيش داوطلبانه از زندگي معمول خانوادگي دست شسته، با طيب خاطر از همسران خود جدا شدند و تمام انرژي و نيرو و عواطف و توجهات خود را بر مبارزه با فاشيسم مذهبي و كسب آزادي و برابري متمركز كردند.
الزام يك مبارزه حرفه‌يي براي رسيدن به آرمان آزادي ميهن گذشتن از راحت و آسايش زندگي و دلبستگي‌هاي آن بود. در غير اين صورت زنان امكان آن را كه در قلب يك نبرد سهمگين عليه فاشيسم مذهبي حضور يابند، نمي‌يافتند چه  رسد به آن كه بتوانند مسئوليتي در مدار رهبري بر عهده بگيرند.
اين را هم بگويم كه تا پيش از آن، اعضاي مقاومت در مراكز مختلف خود در عراق، داراي زندگي خانوادگي بودند. كودكانشان در كودكستانها يا مدارسي كه در شهراشرف تأسيس شده بود، درس مي خواندند و داشتن زندگي خانوادگي با شركت فعال در مبارزه تعارضي نداشت. اما از اوائل دهه 1990 كه شرائط امنيتي عليه حضور مجاهدين در عراق تشديد شد، اين كشور در يك فضاي جنگي فرو رفت و مجاهدين هدف مستمر بمباران و توطئه تروريستي بودند. به اين دليل ديگر ادامه حضور خانواده‌ها در شهر اشرف و ساير مراكز مقاومت در عراق ناممكن شد. مجاهدين در مقابلِ خود دو انتخاب داشتند، ترك مبارزه حرفه اي و خالي كردن ميدان يا فداي همه چيز براي زنده نگاه داشتن شعله مقاومت.
در حقيقت اعضاي مقاومت، فداكاري براي آزاديِ مردمشان را به مدار جديدي رساندند. مداري بالاتر از دست شستن از جان، يعني چشم پوشي از علائق خانوادگي و اين يك ضرورت براي ادامه مبارزه بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
ـاما سومين تحول مدار نويني از مناسبات دمكراتيك در درون اين مقاومت است.
اين جنبش با پيشرفت در امر  برابري توانسته است در درون خود  ظرف مناسبي براي ارتقاء مناسبات دمكراتيك در مداري نوين فراهم كند. ظرفي كه در آن روابطِ شفاف، صريح و منتقدانه جاري شود و نقطهنظرهاي گوناگون تبادل شود. وقتي عده‌يي براي هدف مشتركِ دستيابي به آزادي در كنار هم جمع مي‌شوند، روابط درونيِ شان لزوماً بايد مبتني بر اصل دمكراسي و انتخاب آزادانه باشد.
برقراري چنين مناسباتي در بحبوحه يك مبارزه حاد و بغرنج، آن هم با يك دشمن غدار، كار آساني نيست. از قضا براي جنبشي كه زير بالاترين سركوبگري‌ها قرار دارد، اين يك نياز اساسي است كه در درون خود روابط متحدي داشته باشد و تك تك افراد، مسئوليت بپذيرند و لازمه چنين چيزي وجود آزادي و دمكراسي دروني است.

جنبش مقاومت اين ضرورتها را با شكل دادن يك مناسبات انسانيِ نوين پاسخ داده است، كه آن را از جمله مي‌توان در نشستهاي مستمري مشاهده كرد كه معمولا بين اعضاي يك بخش و كساني كه از نزديك باهم فعاليت مي‌كنند، برگزار مي‌شود. آنها، علاوه بر نشستها و اجتماعاتي كه براي هماهنگي كارها، يا مباحث سياسي دارند، معمولا نشستي براي بيان انتقادهاي متقابل برگزار مي‌كند.

ـ و بالاخره چهارمين تحول، تربيت نسلي از مردان مؤمن به آرمان برابري است كه در خلال يك دگرگوني عميق فرهنگي، انديشه و رفتار خود را از فرهنگ كهنه پالايش كرده و بر نگرش كالايي به زن غلبه كرده‌اند.
آنها در نشستهاي مستمر خود در يك مبارزه فرهنگي و ايدئولوژيك تلاش كرده و مي كنند از اين انديشه منحط فاصله بگيرند و در انديشه و عمل، انسان ديدن و برابر ديدن زنان با مردان را تجربه و تمرين كنند.
آنها مي‌كوشند فارغ از نگاه جنيست‌گرايانه، ويژگيهاي مثبت هر زني را به عنوان يك انسان برابر ببنند. و او را به‌عنوان يك هويت مستقل، برابر، رها و آزاد كشف كنند و برسميت بشناسند.
پس از اين مبارزه، آنها به مدار بالاتري از انديشه برابري دست ميبابند كه در حيطه كار و مسئوليت است. به اين معني كه مردان اين جنبش در مي يابند كه در نبود برابري، نيمي از انرژي ها و خلاقيت ها دفن مي‌شود. بنابراين در امور اجرايي و تخصصي، زنان را ديگر با معيارهاي كهنه داوري نميكنند. زيرا ميدانند كه اين زنان حامل شيوه هاي نو و متدها و ارزش هاي نويني در دنياي كار و مسئوليت هستند كه اتفاقا اگر آنها را خوب بشناسند و بياموزند، براي خود اين مردان مبارز نيز دنيايي از خلاقيت، پويايي، سرعت و توانمندي به همراه خواهد داشت. مردانِ اين مقاومت، اين رويكرد تازه را فرا مي‌گيرند كه چگونه به قوتهاي انساني زنان چشم باز كنند.

اباطيل ملايان
حالا اجازه بدهيد ببينيم پيشرفتهاي اين مقاومت چه تأثيري در جامعه تحت سركوب و چه واكنشي از جانب ملايان داشت.
ايستادگي زنان در مقابل ارتجاع و فاشيسم مذهبي و سلسله اقدامات آنها از جمله، اقدام شجاعانه اعضاي مقاومت به خصوص زنان عضو اين جنبش، كه از زندگيِ خانوادگي خود دست شستند، براي جامعه تحت سلطه آخوندها، كه در آن حتي حق طلاق از زنان سلب شده، پيام مؤثري داشت. اين گام تاريخي، زنان را بيش از پيش رودرروي تحميلات قرون‌وسطايي ملايان قرار داد.
هم‌چنين قرار گرفتن زنان در رهبري مقاومت، روحيه و انرژي مثبتي به جامعه ايران بخشيد و تمام بافته‌هاي ملايان درمورد وضعيت درجه دو زنان را به چالش كشيد.
اين هم روشن است كه در شرائطي كه ولي فقيه ملايان به پاسدارانش براي تجاوز و تعدي به زنان دست باز داده است، طهارت و پاكي مردان اين جنبش و مبارزه مستمر آنان براي اجتناب از كالا ديدن زنان چه پيامها و آثار رهايي‌بخشي در جامعه ايران دارد.
اين تحول، ملايان را وحشتزده كرد. آنها فرياد مي‌زدند كه قرآن و اسلام زير پا گذاشته شده است. مي‌گفتند وقتي كه  يك زن براي طلاق خود تصميم بگيرد، عرش به لرزه درمي‌آيد. راستي هم كه عرش نظام نرينه پاسدار به لرزه درمي‌آيد، آنهم از زناني كه حاضر نيستند اراده و سرنوشت خود را تابع رژيم آخوندي كنند.
در واقع اين كاركرد آنتي تز فاشيسم مذهبي است كه در رويارويي فرهنگ زنان و مردان اين جنبش با پاسداران هرزه خود را نشان مي‌دهد.
بهمين خاطر بود كه ملايان به كمپين شيطان‌سازي رو آوردند. بي مبالغه در اين مدت صدها جلد كتاب و دهها هزار مطلب به زبانهاي مختلف در رسانه‌ها توسط ملايان عليه اين مقاومت منتشر شده كه درآن به اعضاي اين جنبش انواع اتهامها نسبت داده شده است. درواقع
اين حربة يك فاشيسم مذهبي است كه در مقابل مقاومت مردم ايران، درمانده شده است. به طوري كه بعد از 120 هزار اعدام، بعداز حملات موشكي متعدد با اسكاد B و از جمله پرتاب 77 موشك در يك شب به قرارگاههاي مجاهدين و بعد از صدها عمل تروريستي در كشورهاي مختلف دنيا عليه اعضاي اين جنبش، يك كمپين شيطان سازي عليه اين مقاومت راه انداخته است. آن هم با صرف مبالغ هنگفتي از درآمد چاههاي نفت ايران، و با به كارگيري چند وزارتخانه و با خريد لابي هاي خارجي.
قابل توجه است كه در اين كمپين اتهامهايي مانند تروريسم، سكت، فقدان مناسبات دمكراتيك، استفاده ابزاري از زنان، نداشتن آزادي براي حضور در صفوف مقاومت يا خروج از آن از جانب ملايان عنوان مي‌شد. كه البته همانطور كه گفتم اين اقدامات براي مقابله با تأثير فرهنگي و انساني اين مقاومت روي جامعه ايران و مقابله با تأثيرات اين جنبش در جامعه جهاني است.
در عين حال همين اتهامهاي ساخته و پرداخته آخوندها، متأسفانه دستاويز دولتهاي غربي براي توجيه ادامه سياست مماشات قرار مي‌گيرد.
ولي ما خطاب به نظام زن ستيز  و عمامه به سرهايي كه به زن جز به ديده كنيز و ضعيفه نگاه نمي‌كنند، مي‌گوييم عصر شما به پايان رسيده است. پايداري پيروزمندي كه زنان ايران آن را پيش‌برده‌اند، ناقوس سقوط قطعي نظام فرتوت شما را به صدا درآورده است. مردم ايران و به خصوص چهل ميليون زن ايراني پيام اين پايداري را در عمق جان خود احساس كرده‌اند. اين زن ايراني است كه نظام بنيادگراي حاكم را درهم خواهد شكست.
حالا هرچه ميخواهيد به آنها تهمت و افترا ببنديد. آنها را بزنيد و به زندان بيندازيد، آنها را شكنجه و اعدام كنيد وروزانه در خيابان ها با معركه هاي نهي از منكر، موجبِ آزار جان و روح و روان آنها گرديد. ولي نهايتا بدست همين ها از صفحه تاريخ محو و نابود مي‌شويد.
اجازه بدهيد اضافه كنم كه دعاوي ملايان كه زن را مسلوب الاختيار و برده و بي ‌حقوق و درجه دو  تلقي مي‌كنند، به اسلام هيچ ربطي ندارد. در اولين سالهاي ظهور اسلام، حضرت محمد سرپيچي زنان از اربابان يا شوهران يا پدرانشان را براي پيوستن به جنبش مجاز شناخت، آنها را به هجرت از وطن و ترك قبيله و خانواده خود ترغيب كرد، هم‌چنين به زنان اجازه داد در نبردهاي متعدد با دشمنان شركت كنند، بدون اين كه نيازي به اجازه از همسران يا اعضاي خانواده خود داشته باشند. به آنها حق مالكيت، حق ارث و حق رأي داد. انتخابهاي سياسي مستقلِ آنها را به رسميت شناخت. آنهم در 14 قرن پيش كه دختران را زنده بگور مي‌كردند.
آري، رودرو روي ملايان، مجاهدين از اسلامي پيروي مي‌كنند كه مرزبندي جنسي را رد مي‌كند و چنان كه در قرآن تصريح شده رهايي انساني را مهمترين ارزش مي‌داند.
آيه 13 سوره حٌجٌرات: يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ ـ  اي مردم، ما شما را مرد و زن آفريده و به صورت ملتها و قبايل قرار داديم تا كه يكديگر را بازشناسيد. مؤكداً گرامي ترين شما رهاترين شماست.
آري، آخوندها، فقط از نام اسلام براي حكومت فاشيستي و شرير خود بهره مي‌برند، والا سنگسار و تجاوز و تبعيض عليه زنان چه ربطي به اسلام و آئين محمدي دارد؟
و اگر حقيقت اسلام در ميان باشد، اين آپارتايد جنسي و زن ستيزي و خوي متجاوز مردسالار است كه ضداسلام و حرام و ناپاك است نه برابري و شخصيت مستقل  زن.

مواضع
دوستان گرامي
مجاهدان شهر اشرف پاسخ تاريخي، آرماني و سياسي نظام ولايت فقيه‌اند.
آنها معرف اسلام دمكراتيك و پيام رحمت و بردباري آن هستند و در مقابل ارتجاع و خشونت، تروريسم و زنستيزي كه بنيادگرايان به نام اسلام عرضه ميكنند، تنها پاسخ هستند.
زنان شهر اشرف، شايسته فعال‌ترين و پرشورترين حمايت‌ها از جانب خواهرانشان در سراسر جهانند. كما اين كه هزاران مرد قهرمان و مقاوم، دوشادوش آنها در اين پايداري شريكند. همچنان كه مردان آزاده و معتقد به برابري در سراسر دنيا، حصار عظيمي از حمايت برايشان فراهم كرده اند.
به همه آنها درود مي‌فرستيم. به خصوص مي‌خواهم در اين جا از نقش اين شخصيتهاي والاقدر در مبارزه با سياست مماشات تقدير كنم.

اجازه بدهيد خاطرنشان كنم كه  مبارزه مردم  ايران براي كسب دمكراسي و مبارزه زنان ايران براي از بين بردن آپارتايد جنسي ، يك مانع بزرگ بين‌المللي در برابر خود دارد و آن سياست مماشات با ملايان است. به دليل آن كه فاشيسم مذهبي از درآمد هنگفت نفت برخوردار است،

و به دليل آن كه با  تروريزم لجام‌گسيخته، همه را تهديد مي‌كند، دولتهاي غربي كنار آمدن با آن را ترجيح مي‌دهند. البته به قيمت زير پا گذاشتن منافع مردم ايران و منافع مردم خودشان.

به همين دليل نام مجاهدين، نيروي عمده اپوزيسيون ايران را به صورت ناعادلانه‌يي در ليست‌ گروههاي تروريستي قرار داده‌اند. در دسامبر 2006 ، دادگاه بدوي جوامع اروپايي و در نوامبر 2007 دادگاه انگلستان احكامي مبني بر لغو اتهام تروريسم در مورد مجاهدين صادر كردند. اما شوراي وزيرانِ اتحاديه اروپا و دولت انگلستان با زير پا گذاشتن قانون و عدالت، اين احكام را نمي‌پذيرند و هم‌چنان جانب رژيم ملايان را گرفته‌اند.آن هم رژيمي كه بنا به تازه‌ترين افشاگري مقاومت ايران به سرعت در حال تكميل كلاهك اتمي است و آينده جهان بشري را به مخاطره انداخته است.
اگر خودكامگي، نقض حقوق بشر، تبعيض، تفتيش عقايد و بهره‌كشي در جهان ما به  عنوان ضدارزشهايي كه بايد نفي شود، شناخته شده است، بستن دست و پاي جنبش مشروعِ مقاومت و ممانعت از تغيير دمكراتيك در ايران، بايد با صداي بلند محكوم شود و مدافعان آزادي و برابري به مبارزه با آن برخيزند. جنبش برابري طلبانه زنان كه هميشه جنبشي پيشرو بوده، و در صف مقدم پيكار براي رهايي جامعه بشري قرار داشته، امروز نيز شايسته است در رويارويي با فاشيسم مذهبي نقش پيشتازي برعهده داشته باشد.

دوستان عزيز،حضار محترم
ما برآنيم كه به جاي فاشيسم مذهبي، يك جمهوري مبتني بر جدايي دين و دولت برپا كنيم. يك نظام دموكراتيك و كثرت‌گرا، براساس احترام به حقوق‌بشر. بر اين اساس اجازه مي‌خواهم برنامه هاي مقاومت ايران در مورد زنان را در ايرانِ دمكراتيك پس از سرنگوني ملايان، به اختصار به اطلاع شما برسانم.
ـ در ايران فردا جميع آزاديهاي فردي در مورد زنان بايد به‌رسميت شناخته ‌شود. از جمله آزادي در اعتقاد و مذهب، اشتغال و رفت‌و‌‌آمد.
ـ زنان و همه مردم در انتخاب پوشش خود آزادند.
ـ ما به برابري كاملِ حقوق اجتماعي و سياسي و فرهنگي و اقتصادي زن و مرد معتقديم. زنان بايد در رهبري سياسي جامعه مشاركت برابر داشته باشند.
ـ زنان درگزينش همسر و ازدواج از آزادي كامل برخوردارند. در زندگي خانوادگي هرگونه اجبار و تحميل به زن ممنوع است.
ـ حق متساوي طلاق براي زنان به‌رسميت شناخته مي‌شود.
ـ چند همسري ممنوع است.
ـ خشونت جسمي، جنسي و رواني عليه زنان در محيط کار، در مراکز آموزشي، خانواده و هر جاي ديگر جرم محسوب مي‌شود. براي زناني که هدف خشونت قرار مي‌گيرند دسترسي به راهکارهاي قضايي فراهم مي‌شود.
ـ هرگونه بهره‌كشي جنسي از زن تحت هر عنوان ممنوع است.
ـ قانون شريعت و احكام فقهي ملايان جايي در قوانين ايران فردا نخواهد داشت. اين قوانين ارتجاعي، از جمله،  مجازاتهاي ضدانساني نظير سنگسار، بر ضد مضامين اصيل اسلام و آموزشهاي حضرت محمد است. از نظرما، تنها قانوني مشروعيت دارد كه توسط منتخبان مردم وضع شده باشد.
ـ ميثاقهاي بين‌المللي درمورد حقوق و آزاديهاي زنان و مشخصاً «کنوانسيون رفع کليه اشکال تبعيض عليه زنان» و «اعلاميه حذف خشونت عليه زنان» راهنماي قوانين مدني قرار خواهد گرفت.
به نام جنبش برابري، براي نجات زنان ميهنم كه بيرحمانه شلاق ميخورند و به دارآويخته يا سنگسار مي شوند، و براي رويارويي با هيولاي بنيادگرايي كه سايه شومش زندگي و سرنوشت همه مردمِ منطقه به ويژه زنان را در تيرگي فرو برده است، و براي جهاني عادلانه‌تر كه با برابري امكان‌پذير است، از شما استمداد ميكنم و شما را به مبارزه با سياست مماشات با ملايان و حمايت از مقاومت مردم ايران براي سرنگوني فاشيسم مذهبي فرا مي‌خوانم.
و اجازه بدهيد كه به خواهرانم و دخترانم در ايران، به زنان دليري كه در همين لحظه در زندان و شكنجه‌گاه بسر مي‌برند و به دختران جواني كه قلبشان براي آزادي مي‌زند بگويم كه ايستادگي پرنج و پراشك و خون شما و بسيار دلهاي شما كه شكست اما تسليم نشد، بي‌ترد‌يد آينده پرشكوه ايران را بنا خواهد كرد. اين شماييد كه فاشيسم ولايت فقيه را به زير مي‌كشيد.و آينده و سرنوشت در دستهاي شماست. شما پيروز مي شويد.
از يكايك شما سپاسگزارم.

خروج از نسخه موبایل