سخنرانی میترا ایلخانی در مراسم چهلمین سالگرد مقاومت عادلانه مردم ایران
من میترا ایلخانی هستم دانش آموز دبیرستان انوشیروان دادگر تهران که سال های ۶۰ تا ۶۵ را در زندان های اوین و قزل حصار زندانی بودم. روز ۳۰ خرداد با تعدادی از خواهران به سمت میدان فردوسی حرکت کردیم. به خاطر شدت سرکوب ناباور بودم که تظاهرات شکل بگیرد. در مسیر پاسداران و چند زن بسیجی راهمان را بستند و ما با اعتراض و فریاد محاصره شان را شکستیم و جلو رفتیم. به خیابان طالقانی که رسیدیم تعداد بیشتری به ما حمله کردند و ما را زیر ضربات مشت و پنجه بوکس گرفتند. من از شدت ضربه ای که به سرم خورد بیهوش شدم و از حال رفتم. وقتی به هوش آمدم دیدم در یک شرکتی هستم که کارمندان این شرکت وقتی وحشی گری های پاسداران را دیدند من و هم تیم خودم مریم مواسات را از چنگ پاسداران نجات دادند و به شرکتشان آوردند. مریم همکلاسی و همرزم عزیزم که چند ماه بعد دستگیر و اعدام شد میلیشیایی پرشور، مسئول و مایه گذار بود که در حملات چماقداران شجاعانه با آنها درگیر می شد. ما آنجا مشغول توضیح علت تظاهرات به کارمندان شرکت بودیم که یکباره صدای فریاد و شعار را از خیابان شنیدیم. از پنجره که نگاه کردم با ناباوری دیدم که تظاهرات عظیمی شکل گرفته همان تظاهراتی که انتظارش را نداشتم.
از این دوستان تشکر کردیم و خودمان را به سرعت به تظاهرات رساندیم. از جمعیت که شعار می داد: «حزب چماق به دستان باید بره گورستان» به سرعت به پیش می رفت. در مسیر کارمندان ادارات از پنجره ها شعار می دادند و برای ما برای مقابله با گاز اشک آور روزنامه و کاغذ و چوب به سمت خیابان پرتاب می کردند. این تظاهرات عظیم زمین را به زیر پای خمینی به لرزه درآورده بود. خمینی دستور شلیک مستقیم داد.