شهناز پهلوانی در سال ۱۳۴۰ در رامهرمز در جنوب ایران متولد شد. اما در اصفهان بزرگ شد و درس خواند. خانواده او مذهبی و بسیار متعصب بودند اما او هیچگاه نمی توانست رفتار خانواده اش را بپذیرد.
بعد از انقلاب ضدسلطنتی درسال ۱۳۵۷ او ایده آل خود را در مجاهدین پیدا کرد. اما با ممنوع شدن فعالیت مجاهدین و کشتار جمعی و قتل عام هواداران و سمپاتیزانهای آنها توسط رژیم، او ارتباط خود با سازمان را از دست داد.
بعد از سال ۱۳۸۲ وقتی متوجه شد که می تواند به عراق سفر کند و به جنبش بپیوندد، این شادترین لحظه زندگی او بود.
شهناز پهلوانی همیشه خیلی سپاسگزار وصل ارتباط مجدد خود با سازمان آن هم بعد از سالها جدایی بود. او زنی بسیار فداکار و حاضر بود برای پیشبرد اهداف آزادیخواهانه و انساندوستانه سازمان همه چیز خود را فدا کند.
سرانجام در روز ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ وقتی که اشرف مورد هجوم قرار گرفت او داوطلب شد تا به خط مقدم زنان و مردانی بپیوندد که از اشرف دفاع می کردند و درآنجا بود که هدف تیراندازی مستقیم قرار گرفت.
شهناز پهلوانی از جمله ۳۶ مجاهد شهیدی بود که در روز ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ در آن نبرد نابرابر جان بر سر پیمان نهادند.
در آن روز، رزم آوران مجاهد در مقابل یک ستون متشکل از ده تیپ و گردان زرهی، پیاده و مکانیزه نیروهای عراقی وابسته به خامنه ای که به درخواست رژیم ایران به شهر اشرف حمله کردند، ایستادند. قصد مهاجمین قتل عام همه ساکنان بیدفاع، در هم کوبیدن و ویرانی اشرف و نابودی کامل اپوزیسیون بود.
دستهای رزم آوران آزادی خالی بود و بدنهایشان بی سپر. سر و قلب آنها هدف مستقیم شلیک گلولهها بود. حداقل ۲۲نفر با خودروی زرهی زیر گرفته شدند. محلهای مسکونی هدف گلولههای توپ قرار گرفت. و حتی از رساندن مجروحان در حال اغما به بیمارستان جلوگیری میشد.
شلیک زرهیها و تیربارها بهطور فشرده و سنگین بیش از ۶ساعت ادامه داشت. هدف قتل عام همه ساکنان اشرف بود. ۱۸۰ نفر هدف تیر مستقیم قرار گرفتند. تعدادی از گروگانهای مجروح بهشهادت رسیدند و حدود ۳۰۰ نفر مجروح شدند.
اما ساکنان اشرف مصمم و مستحکم ایستادند تا نگذارند دشمن شهر شرف و پایداری در مقابل رژیم را اشغال کند، شهری که قلب تپنده و کانون مقاومت مردم ایران بود.