یک زن عضو کانون های شورشی از مبارزه روزانه خود برای آزادی می گوید

یک زن عضو کانون های شورشی از مبارزه روزانه خود برای آزادی می گوید

مطلب زیر به قلم مینا لطفی، یکی از زنان عضو کانون های شورشی در ایران، می باشد که در سایت انگلیسی اکسپرس منتشر شده است.

روزگار آخوندها تمام شده، آنها یا به آرامی یا با خشونت برچیده خواهند شد

من سالها به عنوان یک خیاط در ایران کار کرده ام و در استفاده از سوزن و چرخ خیاطی برای دوختن و تعمیر لباس های شیک زنانه مهارت کسب کرده ام.

اما از ۲۵ شهریور به این سو، زندگی من کاملاً تغییر کرده است و به ابزارهای دیگر و مجموعه مهارت های دیگر عادت کرده ام. امروزه کوله پشتی ضروری است و من در استفاده از وسایلی مانند دستگاه های خنثی کننده گاز اشک آور که هنگام شرکت در تظاهرات با خود حمل می کنم، تسلط پیدا کرده ام. من در 25 سالگی یکی از زنان جوان ایرانی هستم که در دو ماه گذشته در خیابان ها مبارزه کرده و سعی در سرنگونی رژیم دینی و ایجاد یک جمهوری دموکراتیک داشته ام. آنچه در ایران در حال وقوع است یک انقلاب است.

من به عنوان عضوی از واحدهای مقاومت وابسته به سازمان مجاهدین در اکثر عصرها با دوستانم در جنوب شهر شیراز تیم خودمان را شکل میدهیم.

بسته به آنچه در دستور کار داریم، ممکن است راهپیمایی ها را سازماندهی کرده و شرکت کنیم، آن تجمعات را تبلیغ و هدایت کنیم، نوشته با شعارهایی مانند “مرگ بر خامنه ای” یا “مرگ بر ستمگر، چه شاه باشد چه رهبر (خامنه ای)” منتشر کنیم. یا بیلبوردهای حاوی عکس خامنه ای یا قاسم سلیمانی را به آتش بکشیم.

صبح ها هر موقع وقت خالی داشته باشیم افراد جدیدی را برای یگان های مقاومت جذب می کنیم.

ایران به سادگی تغییر کرده است. من الان مدتی است که عضو واحدهای مقاومت مجاهدین خلق هستم.

برای مقاومت همیشه همدردی وجود داشت، اما اخیراً روحیه عمومی کاملاً تغییر کرده است. هاله ای از همبستگی و وحدت برای یک هدف وجود دارد: آزادی.

مردم به یکدیگر کمک می کنند. آنها سعی می کنند کسی را تنها نگذارند. آنها درب خانه هایشان را باز می گذارند تا معترضان پناه بگیرند.

رژیم سال‌ها تلاش کرده است که مردم را بر اساس قومیت‌هایشان تقسیم کند. اما این استراتژی شکست خورده است. زمانی که رژیم در استان فقیر سیستان و بلوچستان هموطنان ما را در زاهدان قتل عام کرد، مردم در شهرهای دیگر به خیابان ها ریختند و شعار دادند: «از زاهدان تا کردستان تا خوزستان جانم فدای ایران.»

مردم مصمم هستند ایران را آزاد کنند و وطن خود را پس بگیرند.

من توان توصیف ظلم و وحشیگری آخوندها را ندارم، هر چند گاهی احساس کرده ام که تهدیدها علیه جان خودمان بسیار نزدیک است.

طی یک راهپیمایی در یک روز عصر، نیروهای سپاه و بسیج از هر طرف به ما حمله کردند.

سپاه با گلوله های ساچمه‌ای شلیک کردند و نیروهای بسیج با هر چه در دست داشتند از جمله باتوم و چاقو حمله کردند.

آنها بی رحمانه و با تمام قدرت شروع به کتک زدن مردم – زن و مرد، پیر و جوان کردند.

در حالی که داشتیم مردم را سازماندهی می‌کردیم تا زمین خود را حفظ کنند، یکی از بسیجی‌ها می‌خواست بازویم را بگیرد که یکی از دوستانم شجاعانه به او حمله کرد و یک ثانیه به من فرصت داد تا فرار کنم. هنوز نمی توانم تصور کنم اگر دستگیر می شدم چه چیزی در انتظارم بود.مردم در این قیام شجاعت و شهامت بی بدیل از خود نشان دادند.

عصر همان روز مردم در برابر وحشیگری های سپاه و بسیج کوتاه نیامدند. آنها نترسیدند. با آنها مقابله کردند. این چیز جدیدی است. ترس در حال محو شدن است.

هر روز که اعتراض می کنیم، می بینم مردم دیگر از سپاه نمی ترسند و از آنها فرار نمی کنند. آنها عقب نشینی نمی کنند، بلکه در مقابل مقاومت می کنند. به زبان ساده، سرکوب رژیم دیگر مؤثر نیست…

در پشت این خیزش، بویژه در میان جوانان، احساس بلوغ سیاسی وجود دارد. آنها در مورد آرزوهای خود چشم انداز روشنی دارند. آنها خواهان سرنگونی رژیم هستند.

آنها نه رهبر را می خواهند و نه شاه را. خیلی ساده آنها هیچ شکلی از دیکتاتوری را نمی خواهند. آنها خواهان آزادی های واقعی در یک جمهوری دموکراتیک هستند. ایران مانند آتش است و ملتی متحد مصمم و آماده برای پذیرش دموکراسی و آزادی، می خواهد ریشه همه ظلم ها را بسوزاند.

این آزادی است که با زحمت و خون خود به دست خواهیم آورد. این اعتقاد ماست. اما در این لحظه، به نظر می رسد که غرب می خواهد فقط نظاره گر باشد و تماشا کند.

غرب تا این لحظه به حرف رژیم گوش می داد و سعی می کرد با آن سازش کند، اما این امر محقق نشد. این رژیم مایل یا قادر به مذاکره نیست. و حالا مردم در خیابان ها هستند و دارند تاریخ را می سازند. غرب باید نه تنها با حرف، بلکه با عمل در کنار مردم ایران باشد.

غرب باید حق مشروع ما برای مقاومت و دفاع از خود را به رسمیت بشناسد.

تنها خواسته ما این است که حقوق مشروع ما به رسمیت شناخته شود. چگونه انتظار دارند امثال من با دست خالی در مقابل نیروهای مسلح سپاه و بسیج بایستند؟

تحریم سپاه به عنوان یک نهاد تروریستی؛ بستن سفارتخانه های ایران؛ دسترسی بدون مانع ما به اینترنت را تضمین کنید.

غرب باید این اقدامات را انجام دهد و ما خود آخوندها را سرنگون می کنیم. این دیگر یک رویا نیست. ما آن را احساس می کنیم و به تلاش برای آن ادامه خواهیم داد.

خروج از نسخه موبایل