فاطمه مسیح از جمله ۳۶ مجاهد شهیدی بود که در روز ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ در آن نبرد نابرابر جان بر سر پیمان نهادند.
فاطمه مسیح در سال ۱۳۳۵ در شهر یزد به دنیا آمد و در هنگام جان باختن ۵۵ سال داشت.
خانواده او بسیار مذهبی بود اما بسیار ضد آخوندهای ستمگر بودند.
خواهر او در اوائل دهه ۶۰ به همراه همسر و ۵ فرزند و دامادش به دست رژیم آخوندی کشته شده بودند. بنابراین او ستم رژیم را با پوست و استخوان لمس کرده بود.
فاطمه می گفت همیشه رویای یافتن مجاهدین و پیوستن به آنهارا در سر داشته تا بتواند با پیوستن به آنها برای رهایی میهنش از چنگال ملایان مبارزه کند.
با چنین سابقه خانوادگی اما، ترک کشور برای او بسیار دشوار بود. بالاخره وقتی به همراه دو دخترش توانست به مقاومت بپیوندد، این شادترین روز زندگی او بود.
این کلام او همیشه در یادها می ماند که می گفت: «تمام وجودم برای مردم و برای خونهایی که در این راه داده ایم است.»
فاطمه مسیح زنی پاکباز و به معنای واقعی سمبل کار و مسئولیتپذیری بی نام و نشان بود. وی شیفته خواهران و همرزمانش بود و هیچ چیز برای خود نمی خواست.
روز ۱۹فروردین او یکی از کسانی بود که برای دفاع از اشرف و کمک به خواهران و برادران مجروح به خط اول شتافته بود.
روز ۱۹ فروردین ۱۳۹۰، رزم آوران مجاهد در مقابل یک ستون متشکل از ده تیپ و گردان زرهی، پیاده و مکانیزه نیروهای عراقی وابسته به خامنه ای که به درخواست رژیم ایران به شهر اشرف حمله کردند، ایستادند. قصد مهاجمین قتل عام همه ساکنان بیدفاع، در هم کوبیدن و ویرانی اشرف و نابودی کامل اپوزیسیون بود.
دستهای رزم آوران آزادی خالی بود و بدنهایشان بی سپر. سر و قلب آنها هدف مستقیم شلیک گلولهها بود. حداقل ۲۲نفر با خودروی زرهی زیر گرفته شدند. محلهای مسکونی هدف گلولههای توپ قرار گرفت. و حتی از رساندن مجروحان در حال اغما به بیمارستان جلوگیری میشد.
شلیک زرهیها و تیربارها بهطور فشرده و سنگین بیش از ۶ساعت ادامه داشت. هدف قتل عام همه ساکنان اشرف بود. ۱۸۰ نفر هدف تیر مستقیم قرار گرفتند. تعدادی از گروگانهای مجروح بهشهادت رسیدند و حدود ۳۰۰ نفر مجروح شدند.
اما ساکنان اشرف مصمم و مستحکم ایستادند تا نگذارند دشمن شهر شرف و پایداری در مقابل رژیم را اشغال کند، شهری که قلب تپنده و کانون مقاومت مردم ایران بود.