الگوي ايستادگي به هرقيمت
تاريخ تولد: 1339
محل تولد: تهران
تحصيلات: دانشجوي علوم طبيعي
تاريخ شهادت: مرداد 1367
نحوه شهادت: حلق آويز
مريم محمدی بهمن آبادی معمار در مهر 1360 دستگير شد و در زندان به شدت زير شكنجه رفت. در سال 62 با فرمان حاج داوود رحماني، مسئول زندان قزل حصار، مريم به قفسهای واحد يك منتقل شد. رژيم قفسهاي واحد يك قزل حصار را براي درهم شكستن زندانيان مقاوم تدارك ديده بود. زندانی باید ساعتها با چشم بسته در محلي به اندازه قفس رو به دیوار مینشست و پاسداران بالای سر او ایستاده و با شلاق مراقب بودند که او حرکت اضافی نداشته باشد تا آنجا كه موقع غذا خوردن، صدای خوردن قاشق به بشقاب هم تنبيه داشت.
مريم بعد از دوره قفس به بيماريهاي مفصلي و كمردرد شديد مبتلا شد وتمام استخوانهاي بدنش از انگشتان دست وپا و ستون فقرات و مهره ها به قدري او را آزار مي داد كه قدرت راه رفتن طولانی نداشت و بعد از مدت کوتاهی باید مینشست. اما مريم مي گفت: «هر روز كه از خواب بيدار میشدم به خودم مي گفتم اگر تو سختی و گرماي قفس را نتوانی تحمل كني و با اين رژيم كثيف همكاري كني، فردا چطور گرماي جهنم وجدانت را تحمل خواهی کرد. اگر تو در قفس دست تسلیم بلند کنی، رژیم يك نفر ديگر را جای تو مینشاند.»
همبنديهايش روحيه شاد مريم و صداي خنده هاي او را به ياد دارند. يكي از همبنديهاي او نوشت: «وقتي از قفس آمد هنوز او را نميشناختم، اما در مدت كوتاهي جاي خود را در میان بچهها باز كرد، انگار سالهاست با ما آشناست. هميشه و همه جا حضور داشت و تمام توانش را براي حل مشكلات ميگذاشت و در كارهاي سنگين داوطلب بود.»
سال ۶۳ بعد از بازگشت از قفس به بند عمومی، مجدداً او را براي تنبيه به اوين بردند و دوباره زیر شکنجه رفت. آثار شكنجه بر پشت و كمر او باقی بود. دو ماه به او ملاقات ندادند و یک بار که با اصرار مادرش مجبور شدند به او ملاقات بدهند، با صندلي چرخدار به ملاقات مادرش رفت و به او گفته بود تازه از زیر سرم بيرون آمده است. او بعد از این دیدار، مجدداً ممنوع الملاقات شد.
مريم از زندانيان مقاومي بود كه همواره خار چشم پاسداران و مزورانش بود و سرانجام در قتل عام تابستان سال ۶۷ به عهد خود با خدا و خلق وفا کرد. قبل از آنکه مریم را اعدام کنند ابتدا برادرش را در برابر چشمانش به دار کشیدند.
ایستادگی مریم، چراغ راه زنان ایران است که هرگز تن به اجبارات رژیم ندهند.