از دید یک مخالف، سفر به تهران تا چه اندازه ریاکارانه است رژه رهبران غربی با نقطه ضعف های مشترک. زنجانی جوان می گوید: ملاها تغییری نکرده اند
ایل فوگلیو – ۲۶ فروردین 95
به قلم:سینتیا مارتنز
پاریس– الهام زنجانی هرگز در ایران نبوده است. خانواده اش در دهه 50 ایران را ترک کرده اند. وی در 1978 در مونترآل متولد و در تورنتو بزرگ شده است.
هرچند این دختر با علاقه از کانادا سخن می گوید، اما با آگاه شدن از زندگی سراسر متفاوت عموزاده هایش در آن سر دنیا که هرگز آنها را ندیده آشفته می شود.
زنجانی در مصاحبه ای با فوگلیو می گوید: «همیشه این موضوع ته ذهن شما است. چطور می شود من جایی بزرگ شوم که می توانم ورزش کنم، می توانم شنا کنم، آزادانه فکر کنم، به گردش بروم، به موسیقی گوش دهم، هرچیز دوست دارم بخورم و شروع به ساختن آینده خود کنم اما عموزاده هایم در همین سن از همین حقوق برخوردار نیستند.» او خاطرنشان کرد که دختران باید از چادر تماما مشکی استفاده کنند. تماس با عزیزان در ایران بخاطر کنترل سرسختانه تلفن ها توسط رژیم محدود بود.
آثار زخم از کمپ اشرف
نگرانی زنجانی نسبت به خانواده اش نهایتا در تمایل به کار با مقاومت ایران ثمر داد. او بعنوان یک دانشجو در آمریکا به فیزیوتراپی علاقمند بود اما بجای اتمام تحصیلات همه چیزش را به خاطر رفتن به اشرف رها نمود، شهری در عراق نزدیک به مرزهای ایران که خانه پناهندگان سیاسی بسیار و زندانیان ساسی سابق رژیم ایران بود. او ابتدا فکر می کرد که اقامتش در آنجا کوتاه خواهد بود اما بیش از ۱۰ سال طول کشید. او در بیمارستان کار می کرد و از مهارتش در زبان استفاده می نمود. زنجانی علاوه بر انگلیسی به زبان فرانسه، فارسی و کمی عربی نیز صحبت می کند و می تواند بعنوان یک مترجم کار کند.
او خاطرنشان می کند: «من فارسی ام را ارتقا دادم و توانستم تاریخچه سرزمین خودم را بیشتر بفهمم».
زندگی نسبتا آرام در اشرف پس از بیرون کشیدن نیروهای آمریکایی از عراق به بدترین شکل تغییر چهره داد و ساکنان اشرف با حملات متعدد از طرف نیروهای عراقی تحت فرمان مالکی نخست وزیر طرفدار رژیم ایران مواجه شدند. زنجانی مستقیما هدف یک نارنجک قرار گرفت. مراقبت های پزشکی مناسب برای رسیدگی به جراحت عمیق روی ساعد و پایش در آنجا دشوار بود بنابر این زنجانی مجددا به کانادا برگشت تا بتواند بهبود پیدا کند.
امروز او به مسافرت بین کانادا و اروپا ادامه می دهد و با مخالفین رژیم ایران در شورای ملی مقاومت و مشخصاً با کمیسیون زنان کار می کند.
زنجانی از پایتخت فرانسه به ما می گوید: «یک برداشت عمومی در غرب وجود دارد که گویی در ایران اعتدال وجود دارد. گویی که شرایط تغییر کرده و دربها برای روابط اقتصادی و مسافرت های توریستی باز شده است. متاسفانه بخاطر منافعی که وجود دارد، آنچه بطور واقعی در ایران در جریان است نادیده گرفته می شود. آنها روحانی را مدره می خوانند اما بیشترین تعداد اعدام ها در دوران ریاست جهوری او صورت گرفته است. وضعیت حقوق زنان به شدت وخیم تر شده است. آمار نقض حقوق بشر رو به افزایش است اما همه چشم خود را بر آنچه در حال وقوع بسته اند.»
زنجانی همچنین در مورد اقدام مقامات ایتالیا در پوشاندن مجسمه های موزه کاپیتولین رم هنگام بازدید روحانی گفت، «از اول نباید او را دعوت می کردند. اگر کشورهای دمکراتیک به ارزشهای دمکراسی اعتقاد دارند و اگر کنوانسیون علیه اعدام و کنوانسیون حقوق بشر را پذیرفته اند، باید به رژیم ایران می گفتند که اگر می خواهید به اینجا بیایید و اگر می خواهید روابط بین المللی ایجاد کنید، یک شرط در مقابل شما وجود دارد، توقف اعدامها و تصحیح شرایط حقوق بشر در ایران. پس از آن اگر می خواهید تجارت کنید ما می پذیریم که دربها را باز کرده و شما را بپذیریم. وقتی چنین شرطی روی میز نیست یعنی اینکه همه دارند به راحتی در مقابل رژیم کوتاه می آیند.»
نخست وزیر ایتالیا اولین رهبر غربی بود که پس از پایان تحریم ها همین دیروز از تهران بازدید نمود.
زنجانی می گوید: «مثلا در مورد پوشاندن مجسمه ها در ایتالیا، از وجه خنده دار و مسخره آن که بگذریم، اینکار برای مردم ایران تنها علامت این است که غرب بخاطر منافع اقتصادی حاضر است به ارزش های انسانی و حقوق بشری و فرهنگی خود نیز خیانت کند. وقتی ایتالیایی ها تصمیم می گیرند بخاطر آمدن این فرد مسخره تاریخ خود را بپوشانند، چطور باور کنیم که از ارزشهای حقوق بشری دفاع خواهند کرد؟»
روسری موگرینی با حجاب من تفاوت دارد
وقتی زنان دیپلمات غربی به ایران سفر می کنند و روسری سر می کنند، این چه پیامی برای زنان ایرانی دارد؟
زنجانی: «این اهانت است. این توهین به زن ایرانی است. به این معنی است که «به سرکوب زنان ادامه دهید. هیچ مشکلی نیست اگر زنان در اینجا از هیچ حقی برخوردار نیستند».
همیشه آسیب پذیر ترین افراد زنان هستند. متاسفانه این موضوع پذیرفته شده است. بدی آن اینجا است که مردم فکر می کنند این یک موضوع فرهنگی است و زنان ایرانی به لحاظ تاریخی و طبق فرهنگشان باید حجاب داشته باشند و این همینطور است که هست. اما این واقعیت ندارد. زنان ایرانی پس از انقلاب ضد سلطنتی به ناگهان به شهروندان درجه دو تبدیل شدند. از آن زمان، زنان اجازه مسافرت ندارند. اجازه سرپرستی کودکان خود را ندارند. همه چیز عوض شده. وقتی به عکس دوران جوانی مادر خودم نگاه می کنم مثل دهه شصتی ها در غرب بود، دامن کوتاه و…. یکدفعه همه چیز تبدیل به یک چادر سیاه شد. از مادرم پرسیدم، این چیست؟ اما او جوابی نداشت چرا که خیلی با ایران پیش از آن متفاوت بود».
زنجانی ادامه می دهد: «این ریاکاری بزرگی است. ما عمیقا معتقدیم که هر زنی باید حق داشته باشد هر چه می خواهد بپوشد«.
زنجانی خود روسری به سر دارد در حالیکه تحت حاکمیت یک حکومت اسلامی زندگی نمی کند. از او خواستیم در مورد این تناقض آشکار توضیح دهد.
او می گوید: «من سابقا هرگز روسری نداشتم. منظورم این است که خانواده ام با حجاب نبودند. مادرم، خواهرم، هیچکدام حجاب ندارند. اما من به شخصه تصمیم گرفتم حجاب داشته باشم چرا که قبل از هرچیز به آن اعتقاد دارم. این یک موضوع شخصی است و من به آن معتقدم. همچنین به این دلیل که ما علیه رژیم ایران می جنگیم. رژیمی که از اسلام به شیوه کاملا غلطی سوء استفاده می کند. تصویر کاملا اشتباهی از اسلام که در واقع بنیادگرایی است. من معتقدم با این روسری می توانم از مذهب و ارزشهای فرهنگی خودم دفاع کنم. با این روسری بهتر می توانم هم از کسانی که می خواهند با حجاب باشند و هم از آنها که نمی خواهند، دفاع کنم».
حجاب برای بسیاری از زنان ازجمله زنان مسلمان بصورت اتوماتیک به معنی سرکوب است اما برای زنجانی اینطور نیست.
او می گوید: «حجاب برای من شیوه ای است که بصورت عینی خودم را بعنوان یک مسلمان معتقد معتدل معرفی کنم. اینکار برای نشان دادن اسلام واقعی است. یک اسلام بردبار و دمکراتیک. من این موضوع را به آزادی انتخاب ربط می دهم. ما باور داریم که برای جنگ با اسلام بنیادگرا باید با سلاح اسلام اصیل وارد شد. باید غده سرطانی را ریشه کن کنیم و برای اینکار باید اسلام اصیل را در دست داشته باشیم. باید درمان سرطان را داشته باشی و درمان سرطان بنیادگرایی اسلام دمکراتیک و بردبار است. اسلامی که در صلح و عشق زندگی می کند و به برادری با مسیحیان و سایر ادیان باور دارد. اسلامی که به برابری باور دارد».
شورای ملی مقاومت یکی از سازمانهایی است که علیه رژیم تهران می جنگند. اصلی ترین نقطه تمرکز این گروه چیست؟
زنجانی میگوید: «تا امروز که مسئله اتمی وجود داشت، ما همیشه گفتیم که بزرگترین تهدید، وجود سلاح اتمی در دست رژیم ایران است. چیزی که در حال حاضر می گوییم این است: «اعدامها را متوقف کنید«.
این خط فکری، باعث شده که این گروه توصیه هایی برای رهبران غربی از جمله برای فدریکا موگیرینی نماینده عالی اتحادیه اروپا در سیاست خارجی و برای متیو رنتزی داشته باشند.
وی می گوید: «آنها باید بروند زندانها را ببینند. باید گزارش کنند که در ایران چه می گذرد. موگرینی باید جدای از ملاقاتهای رسمی به یک ماموریت حقیقت یابی برود که روی رژیم ایران فشار وارد کند. باید برود مادر ریحانه جباری را ببیند. دختر 26 ساله ای که از خود در مقابل تجاوز دفاع کرد. مادر او هم اکنون خیلی شجاعانه علیه رژیم صحبت می کند و همیشه تحت فشار است. موگرینی باید برود و با این مادر بنشیند و رسما از دولت بپرسد که چرا دختر او اعدام شد؟»
جهانگردی
در عین حال، ایران به عنوان یک مقصد توریستی مطرح می شود. اما زنجانی در این باره نظر بسیار متفاوتی دارد.
او میگوید: «من قبل از هر چیز به این توریست ها می گویم، مواظب باشید و به ایران نروید. چرا که هنوز بسیاری افراد تحت این حکومت دستگیر شده اند. اما وقتی شما به عنوان توریست به ایران می روید، شما با یک تور می روید، و فقط به جاهای مشخصی می روید و به هتل بر می گردید و مستمراً تحت مراقبت هستید. شما به خیابانی نمی روید که پیکر یک انسان از جراثقال حلق آویز شده است. شما این صحنه را نمی بینید چون آنها شما را آنجا نمی برند… شما تنها به محل هایی می روید که تحت مراقبت رژیم است.»
از زنجانی نظرش را در مورد داستان ایر فرانس می پرسیم که ابتدا به مهمانداران زن خود دستور داد که در پروازهای پاریس به تهران روسری داشته باشند و بعد به آنها گفت که اگر نمی خواهند حجاب داشت باشند می توانند در این سفر ها حاضر نشوند. آیا این کافی است؟
زنجانی می گوید: «خیر! من فکر می کنم این بازهم تسلیم شدن در برابر آخوندها است. من از زنانی حمایت می کنم که می گویند اینکار درست نیست. … این یک پیام غلط است. این موضوع سرکوب داخل ایران را نشان می دهد که حتی یک خارجی مجبور است به آن تن بدهد. پس ببینید علیه مردم خود در داخل ایران چه می کنند. با اینکار گویی به آنها می گوییم «ادامه بدهید. ادامه بدهید». من فکر می کنم قوی ترین پیام این باشد که «حقوق بشر را فراموش نکنید. حقوق بشر را نادیده نگیرید چرا که مردم سزاوارند در آزادی زندگی کنند.»
در پایان، از این زن جوان سوال می کنیم که با توجه به واقعیت های موجود او چه احساسی دارد که هرگز قادر به دیدن کشور اصلی اش ایران نخواهد بود.
زنجانی می گوید: «خیلی خیلی سخت است. یعنی همیشه جای یک چیز در قلب شما خالی است. چرا که ایران کشور بسیار زیبایی است. وقتی تصاویر طبیعت ایران را می بینید و تمام بناهای تاریخی و بعد اینجا به موزه لوور می روید تنها آرزو می کنید که کاش کشورتان آزاد بود. کاش مردم می توانستند آزادانه و بدون دغدغه از اینکه ممکن است چه اتفاقی بیفتد راه بروند. آیا دستگیر خواهند شد؟! آیا جریمه خواهند شد؟! آیا تعقیب خواهند شد؟! این درد همیشه در قلب شما وجود دارد. شما فقط آرزو می کنید که ایکاش همه در آزادی زندگی می کردند…»
«با اینحال مردم ایران تسلیم نشده اند و این مهمترین چیز است».