مقدمه
دست کم چهل زندانی زن بخاطر اتهامات سیاسی، عقیدتی و امنیتی در زندانهای مختلف رژیم بسر می برند. این در حالی است که در ایران تحت حاکمیت آخوندها که زنان باید در خانه بمانند،
فعالیت سیاسی برای زنان جرمی مضاعف است و کینه مقامات را بیشتر بر می انگیزد.
از این رو، این زنان با توجه به وضعیت خاص بیماری یا مادر بودن و در حالیکه زندانهای زنان بلحاظ زیر ساخت ها نیز از وضعیت غیر انسانی تری به نسبت سایر زندانها برخوردار است در شرایط بسا طاقت فرسایی بسر می برند. وضعیت بعضی از این زندانیان بصورت خلاصه بررسی شده است.
اطلاعات بخشی از زندانیان سیاسی زن
مریم اکبری منفرد
اتهام: محاربه از طریق همکاری با سازمان مجاهدین خلق ایران
محکومیت: ۱۵ سال حبس در تبعید
زندان: زندان اوین
مریم اکبری منفرد در دی ماه ۱۳۸۸ بازداشت شده و به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم گردید.
3 برادر و یک خواهر مریم اکبری منفرد در سالهای ۶۰ ، ۶۳ و 67 در ارتباط با سازمان مجاهدین خلق ایران اعدام شدند. برادر دیگر او رضا نیز در زندان رجایی شهر محبوس است. همچنین، 2 خواهر و یک برادر دیگر مریم ساکن کمپ لیبرتی در عراق می باشند. مریم اکبری منفرد در نامه ای به احمد شهید از قول قاضی صلواتی خطاب به خود نوشته بود: “تو جور خواهر و برادرهایت را می کشی.”
این زندانی مادر سه دختر است که کوچکترین آنها هنگام دستگیری مادر ۴ ساله و هم اکنون 11 ساله است.
همسر مریم می گوید: ” به مریم اتهام محاربه زدند در حالیکه در قانون خودشان محاربه به کسی گفته می شود که علیه نظام با سلاح بجنگد. صلواتی می گوید، “من لطف کردم به خاطر بچه هایش اعدام ندادم.”
خانواده مریم دو مرتبه مبلغ یک میلیارد و صد و پنجاه میلیون تومان وثیقه برای آزادی او پرداخت کردند اما با مخالفت ماموران امنیتی مواجه شدند و طی 6 سال زندان هیچگونه مرخصی به او داده نشد.
از طرف دیگر مریم بیمار است و باید به پزشک متخصص رماتولوگ در خارج از زندان مراجعه کند اما ماموران مانع اینکار شده و به شیوه های مختلف این امر را به تاخیر می اندازند.
فهیمه اعرفی
اتهام: عضویت و همکاری در گروه عرفان حلقه
محکومیت: ۵ سال حبس تعزیری
زندان: زندان قرچک ورامین
فهیمه اعرفی Top of Form
روز سوم شهریور بدون هیچگونه احضار کتبی یا شفاهی توسط سپاه پاسداران، در منزل خود بازداشت شد و روانه زندان زنان قرچک ورامین گردید. او پیش از این نیز دو بار به شیوه وحشیانه ای بازداشت شده بود. در اردیبهشت ۱۳۹۴ به دلیل اعتراض به انحراف شدید در سیستم دادرسی از خیابان ربوده شد و به مدت ۴۲ روز در انفرادی اوین و زیر فشار بازجویی بسر برد.
سروه عبدی
سروه عبدی دانشجوی رشته حقوق دانشگاه پیام نور پیرانشهر در ۹ آذر ماه ۱۳۹۴ به همراه برادر و نامزدش در خانه خود در شهر سردشت توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد. مقامات رژیم لا اقل تا یک ماه هیچ پاسخی در مورد محل نگهداری او به خانواده نمی دادن.
او پیشترنیز در سال ٩٣ بدلیل چاپ پرچم کردستان بازداشت و سپس با تودیع وثیقه آزاد شده بودند.
بهارین عسگریه
زندان: تهران
بهارین عسگریه در تاریخ ۳ شهریور ماه ۱۳۹۴ در حین عبادت در حرم حضرت معصومه در شهر قم در حالت دست بسته و چشم بسته دستگیر و به نقطه نامعلومی منتقل شد.
وی پیش از این نیز در سال ۹۰ دستگیر شده و مدت ۴۰ روز را در بند الف زندان اوین تحت فشار و شکنجه روحی و روانی شدید بازجویی شده و بدون هیچ توضیحی در نقطه نامعلومی از شهر رها شده بود. او سرپرست خانوار می باشد.
مطهره بهرامی حقیقی
اتهام: محاربه از طریق همکاری با سازمان مجاهدین خلق
محکومیت: ۱۰سال حبس تعزیری به همراه تبعید
زندان: زندان اوین
این زندانی ۶۲ ساله بدلیل عدم رسیدگی پزشکی با احتمال فلج شدن بدلیل دیسک حاد کمر روبروست. او در زمان دستگیری مبتلا به بیماری آرتریت رماتیید در ستون فقرات و گردن، بیماری تیرویید و آب مروارید چشم بوده اما علیرغم وجود مدارک پزشکی و تایید کلیه مراحل تخصصی، از هرگونه اقدام درمانی برای او ممانعت می شود.
مطهره بهرامی در سال ۹۳ توقف حکم گرفت اما با وجود تمام پیگیریهای خانواده و وثیقه های تودیع شده کماکان در بازداشت به سر می برد.
ریحانه حاج ابراهیم دباغ
اتهام: محاربه از طریق همکاری با سازمان مجاهدین خلق ایران
محکومیت: ۱۵ سال حبس در تبعید
زندان: زندان اوین
ریحانه حاجابراهیم دباغ، در جریان قیام سال ۸۸ به همراه همسر و پدر و مادر همسر خود (زندانی سیاسی مطهره بهرامی) به اتهام ارتباط با گروه مجاهدین خلق دستگیر شدند.
او از شدت بیماری کولیت روده از خوردن غذا ناتوان شده است. ریحانه همچنین از دردهای عصبی در ناحیه کمر و پا رنج میبرد اما از درمان مناسب محروم است.
دادستانی سال گذشته برای اعزام وی به مرخصی وثیقه ای ملکی معادل ۹۰۰ میلیون تومان درخواست کرده بود اما خانواده او تا امروز امکان پرداخت چنین وثیقه ای را نداشته اند.
فهیمه اسماعیل بدوی
محکومیت: ۱۵ سال حبس
زندان: زندان یاسوج
فهیمه 26 ساله و معلم مقطع دبستان بود. در آذر ۱۳۸۴، در حالی که ۸ ماهه باردار بود، به همراه همسرش از موسسان حزب وفاق، بازداشت شد و کماکان در حبس بسر می برد.
زینب جلالیان
اتهام: محاربه از طریق عضویت در حزب پژاک
محکومیت: حبس ابد
زندان: زندان خوی
زینب جلالیان زندانی کُرد در اسفند 86 در 25 سالگی دستگیر شد. او به دلیل ضرب و شتم در بازداشتگاه اداره اطلاعات شهر کرمانشاه دچار خونریزی داخلی و عفونت روده شد و با مشکلات بینایی مواجه گردید.
ممانعت مقامات زندان از عمل چشم، طی این مدت باعث نابینایی یک چشم او شد.
آخرین گزارشات در مورد او می گوید که چشم دوم او نیز دیگر نمی بیند. وی همچنین به بیماری برفک دهان مبتلا شده اما علیرغم درخواستهای مکرر اجازه معالجه او در خارج از زندان داده نمی شود.
وی بارها برای انجام مصاحبه تلویزیونی تحت فشار قرار گرفته و حتی مرخصی درمانی او به این امر مشروط می شود اما وی تابحال از اینکار امتناع نموده است.
۲ سال است که به خانواده زینب اجازه ملاقات حضوری داده نمی شود و تنها ارتباط او با خانواده اش مکالمات 2 دقیقه ای تلفنی است.
زهرا کعبی
محکومیت: بلاتکلیف
زندان: نامشخص
روز یکشنبه پنجم مرداد ماه ۹۳، زهرا کعبی، توسط ماموران امنیتی لباس شخصی در مشهد بازداشت شده و به مکان نامعلومی منتقل شد. از وضعیت و موقعیت وی اطلاعی در دست نیست.
مریم مقدسی
اتهام: اقدام علیه امنیت ملی از طریق تبلیغ علیه نظام و همکاری با احزاب کرد
محکومیت: ۹ سال حبس تعزیری
زندان: اوین
مریم مقدسی زندانی سیاسی کرد در سال ۱۳۸۹ در جریان اعتراضات بر علیه اعدام زندانی سیاسی کُرد شیرین علمهولی و ۴ تن دیگر بازداشت شد و لا اقل تا ۴ سال هیچ اطلاعی از وضعیت او در دست نبود.
۱۳ دی۹۳ بدلیل تشدید بیماری کلیوی به بیمارستانی خارج از زندان منتقل شد.وی در آن زمان نسبت به وضعیت وخیم زندان و بیتوجهی مسوولین زندان دست کم به مدت ۱۲ روز دست به اعتصاب غذا زد تا جاییکه بدلیل تشدید بیماری بە بیمارستانی در تهران منتقل شد اما محل بیمارستان به خانواده او که از کردستان برای دیدنش رفته بودند گفته نشد.
مهناز محمدی
اتهام: تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی
محکومیت: ۵ سال حبس تعزیری
زندان: زندان اوین
مهناز محمدی، مستندساز و از فعالان حقوق زنان، روز 17 خرداد 93 خود را برای گذراندن پنج سال حبس تعزیری به زندان اوین معرفی کرد و لااقل تا 15 روز از هرگونه تماس با خارج از زندان محروم بود. اتهامات او از جمله همکاری با شبکههای الجزیره، رسانههای آلمانی، آمریکایی، رادیو فرانسه و … ساخت مشترک فیلم مستند “ما نیمی از جمعیت ایرانیم” و شرکت در تجمعات سال ۸۸ و مراسم ختم شهدای قیام.
وی پیش از این نیز در سال 88 و 90 در دو دوره کوتاه زندانی شده بود.
مهناز محمدی با یک بیماری شبیه به ام اس دست به گریبان است و باید برای جلوگیری از فلج های موضعی و دردهای شدید عضلانی داروی خاصی مصرف کند.
نرگس محمدی
اتهام: تبلیغ علیه نظام، اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی و تشکیل و عضویت در گروه غیرقانونی لگام
محکومیت: 16 سال حبس تعزیری
زندان: اوین
نرگس محمدی، نائب رییس کانون مدافعان حقوق بشر، در تاریخ ۱۵ اردیبهشت94 بدون دریافت احضاریه، با هجوم به منزلش بازداشت شد.
نرگس محمدی به بیماریهای آمبولی ریه و فلج عضلانی مبتلا است و روزانه باید 23 نوع دارو مصرف کند اما مقامات زندان علیرغم خطرناک بودن وضعیت جسمی او در دسترسی او به داروهایش کارشکنی می کنند.
پیشتر که در سال ۱۳۹۱ خانم محمدی در زندان بود، به دلیل مواجه شدن با شوک عصبی، عدم تحمل کیفری او ثابت و با وثیقه 600 میلیون تومانی بصورت موقت آزاد گردیده بود.
در اواخر دیماه سال جاری، در حالیکه وی مشغول سپری کردن محکومیت خود بود وزارت اطلاعات پرونده جدیدی را علیه وی به جریان انداخت و در خواست اشد مجازات علیه او را نمود.اتهام جدید به خاطر اعتراض به رفتار ضد انسانی و توهین آمیز ماموران در حین قرار پزشکی تنظیم شده است. قابل ذکر است این پرونده حتی برای مطالعه نیز به وکیل خانم محمدی داده نشده است.
ماموران زندان به این زندانی که مادر 2 کودک 8 ساله است حتی امکان تماس تلفنی با فرزندانش را نمی دهند. در این رابطه خانم محمدی از روز ۷ تیر دست به اعتصاب غذا زد. این اعتصاب غذا عقب نشینی ماموران رژیم را به همراه داشت و در روز شنبه ۲۶تیرماه پس از ۱۸ روز ، امکان تماس تلفنی این زندانی سیاسی با فرزندانش ایجاد شد. او در شروع این اعتصاب غذا در نامه ای نوشت: «من» در سرزمین و وطنم، چنانچه در کیفرنامهام آمده به جرم فعال حقوق بشر، فمینیست و مخالف اعدام بودن محکوم و در حبس هستم. مدافع حقوق بشر بودنم را جرم تلقی کردند اما تلختر آنکه زن بودن و مادر بودنم را انکار نمودند. …. مجازات ما زنان و مادران، حبس است نه محرومیت از شنیدن صدای عزیزانمان.
صدیقه مرادی
اتهام: هواداری و فعالیت موثر در پیشبرد اهداف سازمان مجاهدین خلق ایران
محکومیت: ۱۰ سال حبس در تبعید
زندان: اوین
زندانی سیاسی صدیقه مرادی ۵۵ ساله مادر یک دختر 18 ساله در اردیبهشت 90 دستگیر شد و 7 ماه را در بند 209 اوین گذراند.
روز ۷ شهریور 94 فشار خون وی به شدت افت کرده و به ۶ روی ۴ رسید. همبندیان وی سراسیمه او را به بهداری زندان منتقل کردند اما بهداری زندان پس از مدتی کوتاه بدون درمان جدی او را به بند باز میگرداند چرا که بازجویان وزارت اطلاعات مانع انتقال وی به بیمارستانهای خارج از زندان می شوند.
او همچنین از ناراحتی معده، درد شدید فک و دندان ها، آرتروز گردن، پارگی مینیسک و تاندن پا و همچنین مشکل بینایی که بر اثر ضربات شکنجه گران ایجاد شده رنج میبرد.
وی برای هر یک از این موارد نیاز به رسیدگی پزشکی در خارج از زندان دارد. وی همچنین با توجه با پارگی مینیسک نباید از پله بالا و پایین برود. این امر با توجه به ساختار بند زنان فشار مضاعفی بر او وارد می کند.
خانواده این زندانی تاکنون بارها برای وی از پزشکان متخصص وقت گرفتهاند. اما مسئولین هربار به علتی از اعزام وی طفره میروند. درد صدیقه مرادی به حدی است که نمیتواند بخوابد و یا به امورات روزمره خود برسد.
او پیش از این نیز در سالهای 60 زندانی بوده و از بازماندگان قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 می باشد.
فاطمه مثنی
اتهام: متهم به همکاری موثر با سازمان مجاهدین خلق ایران
محکومیت: 15 سال
زندان: زندان اوین
فاطمه مثنی متولد 1347 و همسرش حسن صادقی به همراه پسر 17 ساله شان نیما، در اسفند 91 در حالیکه قصد برگزاری مجلس ختم خانگی برای پدر حسن را داشتند که در کمپ لیبرتی عراق درگذشته بود، بازداشت شد.
وی تا 8 ماه در بلاتکلیفی در سلولهای انفرادی بسر برد. این خانواده یک سال بعد به قید وثیق آزاد شدند اما فاطمه در مرداد 93 از طرف دادگاه به 15 سال زندان محکوم گردید و در 11 مهر 1394 برای اجرای حکم بازداشت گردید.
فاطمه پیش از این نیز در دهه ۶۰ در حالیکه 13 سال بیش نداشت زندانی بود و سه برادر او در همان سالها اعدام شدند.
ثریا نخعی
ثریا از مربیان عرفان حلقه به رهبری محمد علی طاهرزاده می باشدکه روز ۱۷ مهر ماه در شهر کرمانشاه توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. از وضعیت و اتهامات وارده به او تا لحظه تنظیم این خبر اطلاعی در دست نیست.
وی پیش از این نیز سابقه بازداشت داشته است
روژین پایا
اتهام: عضویت و طرفداری از حزب پژاک
محکومیت: ۶ سال حبس
زندان: زندان یاسوج
روژین اهل یکی از روستاهای ارومیه در سال ۱۳۸۹ به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد.
او از خرداد سال ۹۲، برای تحمل ادامه حبس از زندان ارومیه به زندان یاسوج منتقل شده است.
زیبا پورحبیب
اتهام: عضویت و همکاری در گروه عرفان حلقه
محکومیت: ۳ سال حبس تعزیری
زندان: زندان اوین
زیبا پور حبیب ۵۶ساله، مربی «عرفان حلقه» یکی از ۲۶ فعال عرفان حلقه است که با اتهامهای «توهین به مقدسات»، «دخالت در امور پزشکی» و «کسب مال نامشروع» محاکمه شدهاند. وی در روز ۱۰ تیرماه ۱۳۹۴ برای گذراندن محکومیت خود به زندان رفت. او سپس توسط مقامات زندان به زندان قرچک ورامین منتقل شد.
این زندان که اصل تفکیک جرائم در آن رعایت نمی شود، هزاران متهم به قتل، دزدی و قاچاق مواد مخدر را در خود جا داده است. زندان بسیار تنگ و غیر بهداشتی است و آب آن بدلیل نمک فراوان باعث بیماری های پوستی و چشم می شود.
قدریه قادری
اتهام: عضویت در پ.ک.ک و اقدام علیه امنیت ملی از طریق تبلیغ به نفع این حزب و ایجاد سازماندهی شهری
محکومیت: ۷ سال حبس تعزیری
زندان: زندان یاسوج
قدریه قادری تبعه ترکیه در سال ۸۹ بازداشت و پیش از دو ماه در سلول انفرادی زیر شکنجه به سر برد. این زندانی کرد در اردیبهشت 94، دست به یک اعتصاب غذای طولانی زد.
قدریه در طول دوران زندان به عفونت گوش، سردردهاي شدید و بیحسی یک دست مبتلا شد. پزشک متخصص برای تشخیص بیماری او، درخواست انجام آزمایش سیتیاسکن داده است، اما مسوولین زندان از اعزام وی به بیمارستان خودداری مي كنند.
در دی و بهمن سال جاری مقامات زندان برای فشار به این زندانی سیاسی از وی خواستهاند تا قرآن حفظ کند و تا آن زمان از هرگونه ملاقات محروم است. این در حالی است که قاضی پرونده برای او مرخصی صادر کرده و خانواده وی وثیقه ۱۰۰ میلیونی را پرداخت کردهاند.
فاطمه رهنما
اتهام: متهم به همکاری موثر با سازمان مجاهدین خلق
محکومیت: ۱۰ سال حبس تعزیری
زندان: زندان سپیدار اهواز
اتهام: اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام
محکومیت: ۴ سال
زندان: اوین
مریم نقاش زرگران، معلم موسیقی کودکان و نوکیش مسیحی از اسفند ماه ۱۳۸۹ بارها مورد بازجویی قرار گرفت. او نهایتا در
۲۴ تیر ۱۳۹۲ برای اجرای حکم خود به زندان اوین فراخوانده شد و از آن زمان تاکنون در بند نسوان زندان اوین به سر می برد.
خانم زرگران توسط قاضی مقیسه، ریاست شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق اجتماع و تبانی به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شده است در حالیاست که چنین اتهامی هرگز به وی تفهیم نشده بود.
بر اساس گفته مادر خانم زرگران، او به دو اتهام به چهار سال حبس محکوم شد در حالیکه در پرونده اش برای اثبات آنها مستنداتی وجود نداشت. «قاضی مقیسه در زمان دادگاه به شوخی به همکارش گفته چیکار کنم حاجی؟ به نظرت چند سال براش بنویسم؟ پنج سال خوبه ؟ همکارش گفته نه بابا، جوانه. بعد قاضی مقیسه گفته پس براش چهار سال می نویسم. آخر یک قاضی می تواند اینطور و با این شوخی ها حکم بدهد؟ مگر نباید بر اساس قانون حکم و مستندات قانونی حکم صادر شود؟»
مریم نقاش زرگران مبتلا به بیماری قلبی است و در مدت زندان به مشکل گوش و دیسک کمر و آرتروز گردن و دست نیز مبتلا شده است. در سال ۱۳۸۴عمل جراحی قلب داشت و پزشکان به او گفته بودند مطلقا باید از فضای استرس زا دور باشد.
زندانی مسیحی، مریم نقاش زرگران که پس از گذشت ۱۷ ماه حبس به مرخصی رفته بود وقتی در روز ۲۱ آبان ۹۳ به زندان مراجعه کرد به بهانه بازجویی او را وادار به برهنگی کامل پیش روی حاضران کرده و در همان حالت به بازرسی توهین آمیز بدنی پرداختند.
مریم نقاش زرگران در اعتراض به وضعیت پرونده، عدم رسیدگی به بیماریها و عدم آزادی مشروط و مخالفت با اعطای مرخصی درمانی دست به اعتصاب غذا زد و در تاریخ ۱۷ خردادماه پس از 11 روز اعتصاب به مرخصی درمانی اعزام شد. اما دادستانی رژیم با تمدید مرخصی این زندانی بیمار مخالفت نموده و با تهدید به ضبط وثیقه او را مجبور به بازگشت به زندان نمود. وی در روز ۷ تیر 1395، به رغم تکمیل نشدن دوره درمان، به بند زنان زندان اوین بازگشت. مریم نقاش زرگران در حال حاضر نیز مجددا در اعتصاب غذا بسر می برد.
رویا صابری نژاد نوبخت
اتهام: اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی، فعالیت تبلیغی علیه نظام، توهین به مقدسات وتوهین به سران قوا محکومیت: ۵ سال حبس تعزیری
زندان: اوین
رویا صابری نژاد نوبخت ۴٧ ساله با وضعیت نامساعد جسمی در زندان نگهداری می شود. وی در طول یک هفته ۳ بار دچار حمله عصبی شدید شد. اولین بار در اثر حمله عصبی به زمین خورد و از ناحیه سر دچار آسیب شد. پزشک کشیک زندان حال وی را طبیعی توصیف و با تزریق دیازپام او را مرخص نمود. معالجه او در خارج از زندان توسط مقامات زندان رد شده است.
رویا صابری نژاد نوبخت دارای تابعیت دوگانه ی ایرانی – انگلیسی، یکی از ٩ فعال شبکه های اجتماعی است که در مهرماه ١٣٩٢ توسط قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران پس از رجوع به کشور در شیراز دستگیر شد.
رویا صابری بیش از یکسال و نیم ازدوران حبس خود را در بند عمومی زندان قرچک گذراند.
صفیه صادقی
اتهام: محاربه از طریق عضویت در حزب پژاک
محکومیت: ۱۵ سال حبس تعزیری
زندان: زندان سنندج
صفیه صادقی در سال ۸۹ دستگیر و نزدیک به چهار ماه در سلولهای افرادی تحت بازجویی سخت قرار داشته است. وی در این مدت از حق تماس تلفنی و ملاقات با خانواده محروم بوده و برای گرفتن اعتراف علیه خود تحت شکنجه و ضرب و شتم بود.
وی از بیماری قلبی و کلیوی رنج میبرد و با خطر از دست دادن یک کلیه روبهروست. اما ماموران زندان علیرغم وجود همه مدارک پزشکی از اعزام صفیه صادقی به بیمارستان جلوگیری میکنند.
رویا سعیدی
اتهام: هواداری از یک گروه «معاند نظام»
محکومیت: بلاتکلیف
زندان: زندان اوین
رویا سعیدی۵۶ ساله در تیر ۱۳۹۲ در منزل مسکونی خود بازداشت شد. او پس از ۷۰ روز حبس در سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ اوین، به بند زنان زندان اوین منتقل شده است.
فریده شاهگلی
اتهام: انتشار برخی مطالب در صفحه فیس بوک و «تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبر نظام»
محکومیت: ۳ سال حبس
زندان: زندان اوین
فریده شاهگلی۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۳ به زندان اوین احضار، اما پس از مراجعه به دادسری اوین برای اجرای حکم سه سال زندان به بند زنان زندان اوین منتقل شد. او دارای تابعیت ایرانی – آلمانی است.
او در نامهای سرگشاده به حسن روحانی نوشت که درمدت۵۰ روز بازداشت زیر فشار وادار به اعترافات غیرواقعی شده است.
نعیمه تقوی
زندان: زندان تهران
نعیمه تقوی تاریخ ۳ شهریور ماه ۱۳۹۴ در جریان تجمع فعالان عرفان حلقه در اعتراش به صدور حکم اعدام برای رهبر این گروه بازداشت گردید. و تاکنون از شرایط نگهداری و وضعیت قضایی او اطلاعی در دست نیست.
زهرا زهتاب چی
اتهام: هواداری و فعالیت موثر در پیشبرد اهداف سازمان مجاهدین خلق ایران
محکومیت: ۱۲ سال حبس تعزیری
زندان: زندان اوین
زهرا زهتابچی 45 ساله، پژوهشگر علوم اجتماعی در 24 مهر 92 بهمراه همسرش دستگیر و پس از دستگیری بیش از 10 ماه را در سلول انفرادی گذراند. او تاکنون هیچگونه مرخصی نداشته است.
وی مادر دو دختر خردسال است که هم اکنون وضعیت روحی بدی دارند.
وی پیشتر نیز در سال ۱۳۸۸ در پی انجام یک نظرسنجی درباره نتایج انتخابات بازداشت شده بود.
نگاهی به وضعیت داخل زندانها و بندهای زنان
برای درک بهتر شرایط زندانیان سیاسی زن باید از شرایط کلی زندانها برای زنان زندانی آگاه بود. در زیر شرایط بند زنان بعضی زندانها را از نظر می گذرانیم.
زندان اوین
شرایط استقراری:
اکثر زندانیان سیاسی در این زندان نگهداری می شوند. یک بند عمومی برای زنان در زندان اوین وجود دارد که زندانیان را پس از پایان تحقیقات به آن بند منتقل می کنند.
زندانیان این بند از امکان تماس تلفنی محرومند که شرایط را بطور خاص برای مادران سخت می کند.
دور تا دور هر سالن توسط تختهای فلزی احاطه شده است. برای هر تخت با پتوهای سربازی تشک تهیه میشود و بیواسطه روی تخت قرار میگیرد. تختهایی که به این ترتیب تهیه شده٬ علاوه بر ایجاد مشکل برای استخوان و عضلات زندانیان٬ در زمستان باعث نفوذ سرما به بدن آنها میشود.
شرایط بهداشتی بند:
این بند متشکل از ٣ سالن است، دو سالن ١٢ متری و یک سالن ١٨ متری که با راهروهای باریک به هم وصل شدهاند. تمام منافذ و پنجرههای رو به محوطه زندان کور شده و تنها روزنه موجود٬ پنجرههای رو به تپههای ارتفاعات اوین است که آن هم نور کافی را برای زندانیان تامین نمیکند. اکثر زندانیان بیمار هستند و توان رفتن به هواخوری را هم ندارند. این گروه از زندانیان به دلیل زندگی در محیط فاقد نور کافی دچار آسیبهای بیشتری شدهاند.
سرویس بهداشتی و آشپزخانه فاقد تهویه هستند که بخصوص در تابستان موجب مشکلات تنفسی برای زندانیان می شود.
در چند مورد مار سمی، موش و سایر موجودات موذی در زندان مشاهده شده است.
وضعیت درمانی:
وضعیت بهداری زندان به شدت اسف بار است. هیچگونه امکانات پزشکی و اورژانسی برای زندانیان وجود ندارد. داروهای خاص زندانیان به موقع به آنان نمی رسد و گاها قرص ها به اشتباه در جعبه قرص های دیگر قرار می گیرد و در بعضی موارد موجب تشنج و بیهوش شدن زندانیان بیمار و یا تشدید علائم بیماری آنان گردیده است. این در حالی است که زندانیان زن برای تهیه داروی نسخه خود باید پس از اخذ تاییدیه رئیس درمانگاه تا روز یکشنبه، یعنی روز ملاقات منتظر بمانند تا نسخه خود را برای خریداری از خارج زندان در اختیار خانواده خود قرار دهند و سپس منتظر بمانند تا خانواده دارو را تهیه کرده و در ملاقات بعدی به زندان بیاورد.
اعزام به مراکز درمانی خارج از زندان به سختی و با کارشکنی های بسیار انجام می شود. حتی اگر وضعیت بیمار اورژانس و خطرناک باشد، باید اول رئیس بهداری و پزشک قانونی تاییدیه بدهند. سپس نوبت می رسد به تایید دادستان که پیش برنده سیاستهای وزارت اطلاعات می باشد. بنابر این تنها اخذ اجازه نامه ها ماهها به طول می انجامد. بعد از اعزام هم زندانیان اغلب در مرحله وخیم بیماری خود و ۹تا۱۲ ماه بعد از تشخیص اولیه بیماری وارد پروسه درمانی نمیشوند. پس از آغاز درمان نیز تداوم آن با کارشکنی و عدم همراهی سیستم قضائی-امنیتی غالبا در میانه راه متوقف میشود.
هر خروج و سپس ورود به زندان با بازرسی بدنی نامناسب و تحقیر کننده همراه است. زندانیان حین تردد و در داخل مراکز درمانی باید دستبند به دست داشته باشند.
محدودیت های دیگر:
روز سه شنبه ۹ آبان ماه۹۱ نیروهای گارد یگان حفاظت زندان اوین ناگهان به بند زنان حمله کردند. آنها وسایل شخصی زندانیان را مورد تفتیش قرار داده و به شکل توهین آمیزی به بازرسی بدنی زندانیان پرداختند.
در حالیکه بند زنان با استفاده از دوربین های امنیتی مستمر مانیتور می شود، مامورین مرد گاه و بیگاه به بهانههای مختلف و بدون هماهنگی و در ساعات غیر اداری وارد این بند میشوند.
در تابستان ۹۲ کولر ها تماما خراب بود و بند لا اقل تا انتهای مرداد هیچگونه تهویه ای نداشت.
در دیماه ۹۳، گوشت داخل غذا و وعده صبحانه زنان زندانی سیاسی بکلی قطع شد.
در خرداد 95، در پی صدور بخشنامه جدیدی، کلیه نامهنگاریها بین زندانیان محبوس در بند زنان زندان اوین و خانوادههایشان توسط مقامات زندان ممنوع اعلام شد. همچنین کلیه مرخصیهای زندانیان این بند تا اطلاع ثانوی لغو گردید.
زندانبانان و عناصر امنیتی در برابر هرگونه اعتراض و مقاومت زندانیان، آنان را تهدید می کنند که به زندان قرچک فرستاده خواهند شد.
بند ۲۰۹، مخوفترین بخش زندان اوین است که افراد زیر شکنجه در آنجا نگهداری میشوند این بند از ۱۰ردیف تشکیل شده که در هر ردیف ۸ سلول انفرادی قرار دارد.
سلولها انفرادی طراحی شدهاند و در خودشان روشویی و توالت دارند. اما ماموران بهخاطر تراکم زندانی تا بیش از ۱۰نفر را در این سلولها نگهداری می کنند.
اتاق شکنجه این بند در زیر زمین آن واقع شده و برای انواع شکنجههای قرونوسطایی مجهز شده است. (از آپولو تا تختهای مشبک برای زدن کابل، و میلههای سقفی برای آویختن زندانیان از پا یا بهصورت قپانی شده از پشت.
هیچ شخصی غیر از پرسنل و متهمین، حتی عالی رتبهترین مقامات حق ورود به محدوده بازداشتگاه ۲۰۹ وزارت اطلاعات را ندارند.
بند متادون: در بند زنان اوین سالن همیشه دربستهای وجود دارد که زندانیها به آن، نام «بند متادون» را دادهاند. بند متادون، یک سلول جمعی دربسته مجهز به دوربین مدار بسته است و زندانی را از آزادی عمل در محدودهی کوچک زندان نیز محروم میکند.
زندانیان از حق رفت و آمد در راهرو و هواخوری محرومند و ناچار هستند تمام ساعات خود را در همان سالن دربسته بگذراند. درب ورود و خروج سالن فقط هنگام توزیع غذا باز میشود.
هر سلول ۱.۵*۳ متر مساحت دارد که ۴ نفر را در آن جای می دهند. یک عدد مسواک، یک صابون و یک حوله به اضافه سه تا پتو برای این 4 نفر موجود است. زندانیان باید در همان هوایی نفس بکشند که به سرویس می روند.
زندان قرچک ورامین
شرایط این زندان آنقدر ضد انسانی است که همواره مسئولان دادستانی تهران و زندان اوین انتقال به زندان قرچک را بعنوان یک تهدید و عامل فشار بر علیه زنان بند سیاسی زندان اوین به کار میبرند.
شرایط استقراری:
این زندان اصلی ترین محل نگهداری زنان زندانی است که در منطقه ای بسیار بد آب و هوا در بیابان های شرق تهران واقع است و حدود ۱۲۰۰ زندانی در آن جا داده شده است. در اطراف زندان قرچک ورامین، مرداب و نی زار وجود دارد که موجب افزایش موش و حشرات موذی در زندان می شود.
۷ سوله خیلی بزرگ، کثیف و تاریک، ساختمان این زندان راتشکیل می دهد. هر سوله ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر زندانی دارد. تختهایی که به شکل U چیده شده سوله ها را به اتاق های متعدد تقسیم کرده است. تخت ها تنها ظرفیت چند ده نفر را دارند و بقیه زندانیان مجبورند در فضای خالی بین تخت ها تا مقابل سرویس های بهداشتی روی زمین بخوابند. این در حالی است که محلی برای صرف غذا یا نشیمن در زندان وجود ندارد و زندانیان باید همه کار خود را روی تخت خود انجام دهند.
زندان کتابخانه ندارد و روزنامه هم در اختیار زندانیان، به خصوص زندانیان سیاسی، گذاشته نمی شود.
در این زندان زنان، اصل تفکیک جرایم اجرا نمی شود. نزدیک به ۴۵ زندانی زیر حکم اعدام در میان انواع جرایم زندگی می کنند.
شرایط غذایی:
روزانه ۳ وعده غذا به زندانیان داده می شود که اگر زندانی به خود نجنبد آنرا از دست می دهد. اگر زندانی برای غذای بیشتر یا برای عدم دریافت سهم غذا اعتراض کند مورد ضرب وشتم زندانبانان قرار می گیرد. زندانیان آنقدر از گرسنگی تحت فشار هستند که بعضی اوقاط حتی زندانیان مسن، بعد از دیدن غذای زندانبانان، ساعت ها در حسرت مقداری نان و کره گریه می کنند.
وعده های غذایی یک نواخت است؛ سیب زمینی آب پز، ماکارونی و نان. زندانیان طی سالیان متمادی هیچ گوشتی در غذای خود نمی بینند. برنج با کیفیت بسیار بد و با کافور پخت می شود. بهترین شام زندان یک بار در هفته، سیب زمینی و تخم مرغ آب پز است. بقیه شب ها غذا از آبی محتوی حبوبات تشکیل شده که همیشه حاوی حشرات و آلودگی های دیگر می باشد.
شرایط بهداشتی:
وضعیت بهداشتی بسیار اسف بار است و باعث انتشار بیماری های عفونی در بین زندانیان می شود. بیماری های عفونی، هپاتیت و ایدز نیز در بین زندانیان شایع است. مسئولین هیچگونه رسیدگی و حتی تفکیکی برای زندانیان بیمار این چنینی قائل نیستند و از آن جایی که معاینات ماهانه و آزمایش پزشکی وجود ندارد، آمار دقیقی از زندانیان ایدزی و هپاتیتی هم وجود ندارد.
هر سوله با تقریبا 189 نفر جمعیت، تنها ۴ دستشویی و ۴حمام دارد که معمولا دست کم ۲ حمام و یک سرویس کاملاً خراب هستند.
حمام تنها يك ساعت در روز آب گرم دارد و اغلب زندانيان مجبورند با آب سرد استحمام کنند. علاوه بر این آب در بسیاری از ساعات روز قطع است.
این محل ها علاوه بر سرویس بهداشتی محل آبخوری، ظرفشویی و رختشویی زندانیان نیز می باشند.
کف سرویس را همیشه دست کم چند میلی متر آب فرا گرفته است که با دمپایی های پاره زندان، پای زندانیان در هر بار تردد خیس و آلوده می شود.
در نبود توالت کافی مدفوع سرتاسر سالن زندان را پوشانده است.
بسیاری از زندانیان کچل هستند چرا که در این محل کثیف، سرشان به سرعت لانه پشه می شود و در نبود داروی نظافتی، راهی جز تراشیدن مو نیست.
آب خوردن سالم موجود نیست و زندانیان که استطاعت خرید آب معدنی را ندارند راهی جز آشامیدن آب شور نمی یابند.
آبی که برای حمام یا دستشویی استفاده می شود کاملا شور است آنقدر كه صابون را می ماساند و لباسهایی که زندانیان می شویند از شدت غلظت نمک بسرعت از بین می روند و پوست و موی زندانیان تماما پوسته می اندازد.
در خرداد ۹۴ آب زندان لا اقل به مدت ۴ روز تماما قطع بود.
عدم وجود کوچکترین سیستم برای تهویه هوا، وضعیت اسفبار بهداشتی را بد تر کرده است. در شهریور ۹۴، بالا آمدن فاضلاب در هواخوری زندانیان و انتشار بوی تعفن حاصله از عدم تخلیه زبالهها شرایط را برای زندانیان بسیار طاقت فرسا تر نمود. زندانیان دارای ناراحتی تنفسی با شرایط حادتری مواجه شدند.
محیط هواخوری زندان در بهترین حالت تنها ظرفیت چند ده نفر را دارد. مکانی که نه یک محوطه باز بلکه یک اتاق بسته با دیوارهای بلند اما بدون سقف می باشد.
وضعیت بهداشتی در قسمت قرنطینه باز هم اسفبار تر است.
وضعیت درمانی:
رسیدگی پزشکی در این زندان جایی ندارد. مسئولین زندان می گویند بودجه ای برای این کار به ایشان تعلق نمی گیرد. آنها در عین حال از ورود دارو توسط خانواده ها نیز به بهانه ی کنترل ورود مواد مخدر جلوگیری می کنند.
بازار سیاه دارو در زندان رواج دارد. قیمت یک عدد قرص مسکن بروفن دو هزار تومان است. محلی به نام بهداری وجود دارد اما این محل حتی در زمان وجود بیمار اورژانسی هم، فعالیت نمی کند. چندی پیش یک زندانی به بهانه نبودن مامور اعزام، در حین زایمان فوت نمود.
تنبیهات روانی:
رفتار ناشایست زندانبانان با زندانیان که همراه با توهین و تحقیر و هتک حرمت و گاهی ضرب و شتم می باشد، آثار روانی مخربی را بر روی زندانیان گذاشته است. عدم انتقال بسیاری از زندانیان به مراکز روان درمانی که مشکلات بسیاری برای دیگران ایجاد می کنند و اکثرا به تجاوز و قتل و درگیری در زندان می انجامد. زندانبانان در شرایط درگیری هیچگونه مداخله ای انجام نمی دهند. هرگونه اعتراضی به شرایط زندان، انتقال به سلول انفرادی را به همراه دارد. سلول انفرادی وضعیت اسف باری دارد. یک دستشویی با شرایط غیر بهداشتی داخل سلولی با مساحت کم قرار دارد که چندین نفر در آن جا داده می شوند. این وضعیت مرتبا منجر به درگیری و تجاوز می شود. یک زندانی محکوم به اعدام که سالها است در زندان به سر می برد و دچار بیماری روانی شده، به جای انتقال به مراکز درمانی، به طور دائم در سلول انفرادی نگهداری می شود. وجود چنین زندانیانی شرایط را برای بقیه بسیار زجر آور تر می کند. او حتی یک نفر را از طریق تجاوز جنسی با لامپ مهتابی به قتل رساند. زندانبانان از وضعیت این زندانی برای ارعاب سایر زندانیان سوء استفاده می کنند و تهدید می کنند که زندانی معترض به بند این زندانی منتقل خواهد شد.
مشکلات دیگر:
بالا رفتن همجنس گرایی در زندان که گاهی منجر به تجاوز شده است. نگهداری زندانیان با سن ۱۸ سال در کنار زندانیان ۵۰ ساله با جرائم مختلف هم، یکی از معضلات دیگر این زندان است و تجاوز به زندانیان کم سن و سال از سوی زندانیان تبهکار، کابوس شبانه ی دختران زندانی است.
زندانیان بدلیل کمبود شدید ساده ترین امکانات، مرتبا با هم دعوا می کنند.
کودکان در زندان:
یک بند مخصوص مادران وجود دارد که تقریباً ۲۰ کودک زیر ۲ سال را بهمراه مادرانشان محبوس کرده است. کودکان بالاتر از دو سال به بهزیستی تحویل داده می شوند.
فشارهای دیگر توسط مسئولین زندان:
در ۸ اردیبهشت ۹۳، زندانبانان به زندانیان قرچک حمله کردند و آنان را با باتوم و شوکر برقی ضرب و شتم کردند. این حمله در پی اعتراض زنان به بستهشدن هواخوری و ممنوعیت کشیدن سیگار رخ داد. حمله مشابهی هم دوسال پیش در این زندان رخ داده بود.
طبق گزارشی در بهمن ۹۳، زندانبانان زندانیانی را که تازه وارد این زندانی می شوند لخت می کنند که توسط زندانیان مورد اعتماد، بازرسی داخلی مقعد و مهبل می شوند. به طوری که همین عمل زندانیان را دچار بیماری های قارچی و عفونی می کند. این عمل آنقدر وحشیانه انجام می شود که تا چند روز حتی نشستن را برای قربانی سخت می کند.
در مرداد ۹۴ طی ماه رمضان زندانیان مرتبا از طریق بلندگوهای بند تهدید می شدند که اگر اقدام به روزه خواری کنند شلاق خواهند خورد.
زندان اردبیل
زندان اردبیل خارج از محدوده شهر است. بند زنان زندان اردبیل مانند همه زندانها نیز طی سالهای اخیر با افزایش جمعیت روبرو بوده و تعداد زندانی بیش از ظرفیت زندان است.
از سرقت و جرایم اخلاقی گرفته تا قتل در این یک بند نگهداری می شوند در حالی که در میان آنها زن ۶۰ سالهای وجود دارد که فقط به دلیل اینکه استطاعت پرداخت دیه کارگری که حین کار در خانه اش فوت کرده را ندارد، در زندان است. همچنین زن جوانی به دلیل اینکه ضامن چکهای برادرش شده و چکهای برادرش برگشت خورده، راهی زندان شده است. زن دیگری با ضایعات فروشی زندگی خود را اداره می کرده اما سرانجام نتوانسته است هزینه اجارهبها را تأمین کند و در نهایت سر از زندان درآورده است. همه این افراد با قاتلین و تبهکاران در یک جا نگهداری می شوند.
زندان رجايي شهر كرج
به دليل وجود زندانيان شرور، درگيری و كشمكشهای خونين از جمله اتفاقات رايج در زندان رجایی شهر کرج است. طی دو سال، سه مورد تجاوز منجر به قتل در بند زنان اتفاق افتاد. مجری اصلی این قتل ها در سلول مجاور زندانیان سیاسی می باشد.
بند در حال حاضر ۲۰۰ زندانی زن با جرایم مختلف را در خود جا داده است در حالیکه تنها یک سرویس بهداشتی و یک حمام دارد. آب این اماکن معمولا قطع است و فقط چند ساعت از شبانهروز امکان استفاده از سرویس بهداشتی برای زندانیان فراهم است. زندانیان زندان رجاییشهر، به طور روزانه، تنها یک ساعت از آب گرم برخوردارند و در سایر ساعات روز، در صورت استحمام، میبایست از آب سرد استفاده کنند.
زندان دیزل آباد کرمانشاه
در این زندان زندانیان زن بصورت فشرده در کنار هم جاداده شده اند و در سلولی که گنجایش سه نفر دارد هفت نفر نگهداری میشوند. هر دو روز یک بار سلولهای زندانیان بازرسی میشود و وسایلشان توقیف میشود و یا مثلاً کتابهایشان را پاره میکنند.
طی روز فقط نیم ساعت به زندانیان هواخوری داده می شود.
سلول ها فاقد هرگونه وسایل تهویه و سرمایش و گرمایش است.
فروشگاه زندان فقط سه نوع کالا مثل ویفر و چای و ساندیس میفروشد و زندانیان هیچ دسترسی به مواد دیگر ندارند.
ماموران برای اعتراف گرفتن از زندانیان آنها را تهدید به تجاوز می کنند.
زندان مرکزی مشهد یا زندان وکیلآباد
بند ۵ زنان زندان مرکزی وکیل آباد مشهد یک بند اختصاصی برای زندانیان سیاسی است. درب بغیر از ۲ ساعت، در بقیه ساعات شبانه روز بسته است. این زندانیان حق صحبت و تماس با سایر زندانیان زن را ندارند.
بند زندانیان سیاسی زن اتاقی بسیار کوچک با پنجرهای آهنی به طول نیم متر است که به سختی نور آفتاب از آن به درون سلول میتابد. از این اتاق تا دو سال و نیم پیش به عنوان انباری زندان استفاده میشد.
مساحت کم اتاق و نبود فضای مناسب به زندانیان اجازه قدم زدن در اتاق را نمیدهد. همچنین به دلیل کمبود جا فقط پنج یا شش نفر میتوانند در زمانی واحد بر زمین بنشینند و سایر زندانیان باید در آن ساعت بر تختهای خود نشسته یا خوابیده باشند.
وجود حمام و دستشویی در اتاقی کوچک با جمعیت بیش از ظرفیت موجب بروز مشکلاتی برای زندانیان شده است.
ملاقات ها به بهانه های مختلف قطع می شود. همچنین این زندانیان از ارسال و دریافت نامه هم محروم هستند.
زندان عادلآباد شیراز
بند زنان از یک آشپزخانه قدیمی تشکیل شده که فقط یک سوم آن قابل استفاده است. قسمتی از سقف باز است که در زمستان از آن باد سرد می آید و هنگام باران نیز کف سلول پر از آب شده و محل نشستن و خوابیدن زندانیان خیس می شود.
در این سلول از نور آفتاب خبری نیست. کف و دیوارهای سلول همه کاشی شده است که با وجود تنها یک یا دو پتو که به هر زندانی می رسد شرایط سختی برای زندانیان بوجود می آورد.
یک توالت درداخل همین فضای کوچک وجود دارد. هواکشی برای این محل تعبیه نشده و حتی سیستم سیفون هم معمولا خراب است.
حمام در این سلول وجود ندارد و زندانیان برای استحمام از یک شلنگ نسبتا بلند استفاده میکنند که آنرا به شیر ظرفشویی وصل میکنند و یک نفر شلنگ را میگیرد تا دیگری استحمام کند. این در شرایطی است که سایر زندانیان در دو یا سه قدمی او نشستهاند.
آب ناشی از شستشوی ظروف و استحمام در کف سلول جاری میشود و با یک جارو باید آن را به طرف چاه کنار سلول هدایت کرد.
زندانبانان بیشتر روزها از دادن سه وعده غذایی به زندانیان امتناع می کنند. این موضوع با توجه به اینکه این زنان امکان خرید هم ندارند برای آنها خیلی سخت است.
زندان ارومیه
زندان مرکزی ارومیه حدود ٣٠٠ زندانی زن دارد که ١٠٠ نفر از آنها با حکم اعدام مواجه هستند.
زندان مراغه
تعداد زندانیان زن این بند بین ۱۵ تا ٣٠ نفر متناوب است. این در حالی است که بند تنها از یک اتاق تشکیل شده و تنها ظرفیت ٧ تا ٨ زندانی را دارد. فضای کوچک و بسیار محدود بند زنان شرایط روحی روانی نامناسبی را بر زندانیان این بند حاکم کرده است بخصوص که تفکیک جرائمی نیز وجود ندارد.
زندانیان از داشتن سرویس بهداشتی مناسب، محل مناسب جهت استراحت و غذای کافی و سالم محرومند.
زندانیان دچار بیماریهای عفونی نظیر عفونت مجاری ادرار می شوند. این بیماری ها بطور خاص در کودکان موجود در زندان شایع است.
زندان سنندج
بند زنان زندان سنندج يك سالن بزرگ، تيره و تاريك است. ده تخت سه طبقه که روی هم ۳۰ جای خواب را تشكيل می دهد، دور تا دور سالن بند زنان قرار دارد. ديوارهای سالن بلند و به رنگ سبز تيره است. هيچ پنجره ای ندارد جز هواكشی كه در وسط سقف تاريك سالن خود نمايی می كند.
حدود ۳۰ زندانی در این بند به اتهامات مختلف اسیرند. اصل تفکیک جرایم در این زندان اجرا نمی شود.
این بند یک هواخوری بسیار کوچک دارد که در حدود پنج یا شش متر است و عملا زندانیان از حق هواخوری محروم هستند.
بخصوص که از این فضای کوچک نیز برای خشک کردن لباس زندانیان استفاده می شود و هیچ مکانی برای هواخوری آنان باقی نمی ماند. این امر باعث شده که برخی از زندانیان به بیماریهای مختلف ناشی از نبود آفتاب مبتلا شوند.
استفاده از چادر برای زندانیان زن اجباری است.
زندانیان سیاسی زن از حق ملاقات حضوری محروماند و تلفن ها نیز معمولا بمدت طولانی خراب هستند.
زندانیان با مشكلات بهداشتی روبرو هستند وضعیت حمام مناسب نیست و زندانیان از نبود الزامات بهداشتی خاص زنان و مواد شوینده رنج می برند.
از سوی دیگر، این بند فاقد هرگونه امکانات رفاهی است و فروشگاه کوچک بند نیز، اقلام مناسب و مورد نیاز زندانیان را ارائه نمیدهد.
دراین زندان یک بند مخصوص دختران جوان وجود دارد. پنج دختر ۱۳، ۱۶ و ۱۸ ساله در اين اتاق نگهداری می شوند.
یکی از آنها به جرم رابطه نامشروع يك بار 80 ضربه و بار دوم ۱۰۰ ضربه شلاق خورده است. دیگری17 ساله است و به جرم فرار از خانه در این محل نگهداری می شود. دیگری 15 سال دارد و به جرم حمل مواد مخدر دستگير شده است در حالیکه خانواده او بسیار فقیر هستند و پدر و مادر او حتی پول كرايه ماشين ندارند تا به ملاقات دخترشان بيايند.
زندان تبریز
این زندان سه برابر ظرفیت خود زندانی دارد. بسیاری از زندانیان تخت ندارند و کف زمین استراحت می کنند.
غذا از نظر کیفیتی بسیار نامرغوب است و شیر و سبزیجات و میوه اساسا در برنامه غذایی زندانیان وجود ندارد. فروشگاه زندان نیز همه مایحتاج را با چند برابر قیمت می فروشد.
زندانیان برای تهیه مواد بهداشتی همچون شامپو، خمیر دندان، دستمال کاغذی، مسواک، صابون نیز با همین مشکل روبرو هستند بخصوص که اغلب زندانیان از قشرهای فقیر بوده و از پس تهیه نیازهای خود بر نمی آیند.
هر زندانی تنها می تواند هفته ای یکبار به مدت ۱۰ دقیقه از حمام استفاده کند. این وضعیت سبب شده است تا زندانیان بخصوص در تابستان از بوی عرق خود و سایر هم بندهایشان ابراز ناراحتی کنند و از وجود شپش در موهایشان رنج ببرند.
رابطه زندانبان با زندانیان فوق العاده تحقیرآمیز است. آنها بدون در نظر گرفتن شرایط سنی و موقعیت اجتماعی زندانیان آنان را با اسم کوچک صدا می زنند و برا ی انجام کارهای شخصی خود و کارهای زندان از آنان بیگاری می کشند.
زندانبانان همچنین زندانیان را مجبور به خبرچینی علیه یکدیگر می کنند. این عمل باعث دعوا و درگیری در میان زندانیان می شود و فضای روانی بدی بوجود می آورد.
زندانیان هنگام خروج از سلول مجبور می شوند چادرهای سرمه ای رنگ و ضخیم زندان را بر سر بگذارند.
زندانیان غالباً از بیماری های روانی رنج میبرند که یا در هنگام دستگیری و یا بعد از آن بدان مبتلا شدهاند در حالیکه هیچ نوع مرکز مشاوره روانی در زندان وجود ندارد.
زنان باردار بدون ا ینکه با توجه به وضعیت شان مورد کمترین حمایتی قرار نمیگیرند. تعدادی ا ز آنها فرزندانشان را بعد از بدنیا آ وردن در نزد خود نگه می دارند در حالیکه حتی شیر به آنها داده نمیشود!
زندان زاهدان
این زندان مملو از زندانیان مواد مخدر است که بسیاری زیر حکم اعدام می باشند. تراکم این زندان بسیار بالا است.
رفتار پرسنل و مأمورین زندان با زندانیان، خشن و غیرمحترمانه است و رفتارهای غیرقانونی و ضرب و شتم زندانیان بر خلاف قانون به بخشی از رویه این زندان تبدیل شده است.
وضعیت تغذیه و رسیدگی های درمانی زندان زاهدان نیز مانند اغلب زندان ها نامناسب است و علاوه بر آن اعزام به بیمارستان خارج از زندان نیز با عدم همکاری مسئولین زندان و دادستانی به سختی انجام می شود.
در فروردین ماه ۹۲، جیره نان زندانیان قطع گردید. اعتراضات زنان زندانی به این موضوع با یورش گارد ویژه و ضرب و شتم آنان مواجه شد.
نیروهای گارد ویژه با باتون و سایر ابزار شکنجه به زنان زندانی یورش بردند و آنها را وحشیانه مورد ضرب و شتم قرار دادند و در حدود ۲۰ زن زندانی را به سلولهای انفرادی بند قرنطینه منتقل کردند. سلولهای بند قرنطینه محل شکنجه زندانیان است.
زندان مهاباد
ساختمان زندان از نظر استحکام در شرایط بسیار خطرناکی قرار دارد و بسیاری از دیوار ها ترک برداشته است. این زندان فاقد کمترین امکانات سرمایشی و گرمایشی است. هچنین زندانیان از هرگونه امکان سرگرمی محرومند.
غذای زندان با مواد اولیه بیکیفیت تهیه میشود و در اکثر اوقات قابل مصرف نیست و زندانی باید با هزینه شخصی، مواد اولیهی تهیه غذا را با قیمتی دو تا سه برابر نرخهای معمول تهیه کند.
تعداد زنان محبوس در بند زنان زندان مهاباد، نزدیک به ۵۰ زندانی زن است که همراه آنها تعدادی کودک زیر سه سال نیز در بند زنان نگهداری میشود.
در آبان ۹۴ ماموران اقدام به نصب ١٢دستگاه پارازیت در بندهای زندان کردند.
در ۲۶ مردادماه سال ۹۴ در نتیجه افزایش فشار مسئولان و زندانبانان بر زندان مهاباد ۳۰ زندانی زن بند زنان در اعتراض به وضع محدودیتهای جدید اعمال شده اقدام به اعتصاب عمومی کردند.
زندان یزد
در این زندان حدود ۱۵۰ زندانی زن وجود دارد. اکثر زنان در این زندان مادر هستند، بعضی از آنها باردار بوده یا در زندان بچههایشان را به دنیا می آورند. ده تا پانزده مادر در یک اتاق ۱۲ متری با فرزندانشان زندگی میکنند. حمام و دستشویی آنها هم در همان محیط می باشد. بچهها همزمان با ۱۵۰ زن زندانی، برای بازی به هواخوری برده می شوند.
یکی از بندهای زنان اتاقی است با شش تخت سهطبقه، یعنی برای ۱۸ نفر تخت وجود دارد در حالیکه چهل نفر در آنجا نگهداری می شوند. بقیه زندانیان باید کف اتاق یا در کریدور، در آشپزخانه و راهرو دستشویی بخوابند.
وضعیت بهداشتی در این زندان بسیار نامناسب است. در ماههای آخر سال ۱۳۹۴ دریکی از بندها شپش شیوع پیدا کرد.
ملحفه، فقط به کسانی داده می شود که تخت دارند یعنی دوسوم زندانیان که کفخواب هستندا ملحفه ای هم ندارند.
پتوها بسیار کثیف است و خود زندانی باید برای شستن آنها اقدام کند درحالیکه جایی برای خشککردن هم وجود ندرد.
کل زندگی افراد در یکتخت خلاصه میشور که وسایلشان را در سبدهای پلاستیکی میوه چیده و در زیر تختها قرار میدهند.
چهار حمام و دستشویی برای صد و پنجاه نفر وجود دارد که اکثراً یکی یا دوتا از آنها خراب است. شیرهای آب نشتی دارد.
آشپزخانه کانون همه درگیریها است. دو گاز سه شعله برای کل زندانیان وجود دارد که با استفاده از وسایلی که از فروشگاه تهیه میکنند آشپزی کنند.
فروشگاه زندان یک کانکس در گوشه محل هواخوری است که لانه موش است و خیلی اوقاط اجناسی که توسط زندانیان خریده می شود از وسط جویده شده است.
برای خرید از فروشگاه کوچک زندان چند برابر قیمت واقعی از زندانیان پول گرفته می شود و زندانیانی که پشتیبان مالی در بیرون زندان ندارند حتی از الزامات اولیه زندگی مثل شامپو محروم می شوند.
ملاقات ها باعجله و با استرس اتفاق میافتد. معمولا گوشی در وسط ملاقات قطع میشود و بعد زمان ملاقات تمام می شود.
زندان بروجرد
زندان زنان بروجرد یک ساختمان قدیمی است که با دو اتاق بزرگ حدود 45متر و یک اتاق کوچک حدود20متر که به طور متوسط حدود 120 زندانی در آن نگهداری می شوند. در حال حاضر ۱۵ تن از این زنان کودک نوزاد دارند.
تعداد تخت ها کم است و تعدادی از زندانیان به ناچار روی زمین می خوابند. زندانیان تنها ۳ بار در هفته به مدت دو ساعت امکان استفاده از حمام را دارند.
کیفیت غذا بسیار بد است و در صورتی که زندانیان خواهان تهیه غذا از بیرون باشند، ۲ یا ۳ برابر قیمت واقعی از آنها اخاذی می شود.
در همه اتاقها حتی در دستشویی و حمام دوربین مداربسته کار گذاشته شده و زندانیان حتی موقع استراحت شب اجازه خاموش کردن چراغها را ندارند.
از کل پرسنل زندان تنها دو نفر زن هستند و مردانی که در زندان کار می کنند هیچگونه محدودیتی در عبور و مرور به داخل بند ندارند. آنها حتی موقع استحمام زنان زندانی سرزده وارد می شوند و اگر کسی اعتراض کند با فحش و ناسزا مواجه می شود.
این زندان اتاقی به اسم اتاق ملاقات شرعی دارد که رسماً محل سوءاستفاده جنسی پرسنل مرد زندان از زنان زندانی است.
هفته ای یکبار تحت عنوان بازرسی، همه وسائل زندانیان بیرون ریخته و زیر و رو می شود. این موضوع علاوه بر بازرسی های تحقیر کننده بدنی است که در ورود به زندان و هنگام شک به زندانیان صورت می گیرد.
اکثر زندانیان با وضعیت روحی نامناسب و نا متعادل مواجه می شوند. یکی از زندانیان در آخر روز ملاقات به دلیل اینکه ماموران اجازه ندادند پسر ۳ ساله خود را در آغوش بگیرد خود را در سرویس بهداشتی زندان حلق آویز کرد.