هنرمند و خواننده بزرگ ایران و زندانی سیاسی سابق، خانم مرجان صدای مقاومت برای آزادی شب گذشته ۱۶ خرداد ۱۳۹۹ در اثر ایست قلبی بعد از یک عمل جراحی درگذشت.
خانم مرجان یکی از بازیگران سینما و خوانندگان محبوب ایران بود. نام اصلی او شهلا ضمیر صافی و متولد ۱۳۲۷ بود. وی در دوران نوجوانی در رادیو گویندگی می کرد و سپس به سینما و بعد به خوانندگی روی آورد و در این عرصه بسیار درخشید. او همچون دیگر هنرمندان زن پس از انقلاب ضدسلطنتی از خواندن ممنوع شد.
وی در تیرماه ۱۳۶۱، به دلیل هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران دستگیر و زندانی شد و اموالش مصادره گردید. هم بند شدن او با زنان و دختران مجاهد و مبارز در زندان، تأثیری عمیق بر او گذاشت و مسیر زندگی او را تغییر داد.
وی در مصاحبه ای در این باره گفت: «یکی قطره باران ز ابری چکید، خجل شد چو پهنای دریا بدید، که جایی که دریاست من کیستم، گر او هست حقا که من نیستم… باید بگم با پایداری و مقاومتهای دلیرانهای که من در زندان این رژیم جهنمی دیدم، کمتر میتونم به زندانی بودن خودم ببالم جوانانی که میانگین سنیشون اکثراً بین ۱۷-۱۸-۲۰ سال بود. البته بودن عزیزانی که در بندهای دیگه که هنوز حتی به نوجوانی هم نرسیده بودن ۱۲-۱۳-۱۰ یا ۱۱ ساله.»
پس از آزادی از زندان به دلیل اینکه جان او در خطر بود، ایران را ترک کرد و تا زمان فوتش در لس آنجلس آمریکا زندگی می کرد.
خانم مرجان در یک مصاحبه با العربیه در این رابطه گفت: «این رژیم با هنرمندان و به طور خاص با زنان سر ستیز داشت. با موسیقی بسیار غریبه بود و اصلاً موسیقی را حرام می دانست… (با آمدن این رژیم) جامعه هنری مسلماً از بین رفت. تمام فیلمهایی که ساخته شده بود را نابود کردند… به همین جهت من تصمیم گرفتم که مبارزه کنم. چون من حق داشتم که در مملکت خودم آزاد زندگی کنم. بهترین سازمانی که بود سازمان مجاهدین خلق بود. که تشکیلاتی داشت و خیلی سازمان یافته بود. از اولین لحظه ای که مرا گرفتند مرا بردند به زندان انفرادی و بعدها من پرسیدم دلیلش چه بود. که یعنی بدترین نوع زندان و شکنجه زندان انفرادی است. گفتند هم به خاطر اینکه جرمت خیلی بالا بوده چون یک آدم معروفی بودی و آمدی به این سازمان پیوستی… من زمانی که در ایران بودم همسرم هم زندانی بود. وقتی همسرم هم از زندان آزاد شد باز به یک طریقی با سازمان مجاهدین ارتباط برقرار کردیم. به همین جهت متوجه شد و توی روزنامه کیهان… توی اخبار ویژه اش درباره من مطالبی را نوشتند که من احساس کردم دیگر ماندنم در ایران بسیار خطرناک است… شبانه من فرار کردم و به دوبی رفتم.»
خانم مرجان در سالهای تبعید همواره در ارتباط با مقاومت ایران بود و هنرش را در خدمت مقاومت و در راستای سرنگونی به کار گرفت. و در همین رابطه دهها ترانه از جمله ترانه «رویش ناگزیر» و «وقت براندازی» برای جوانان ایران و دختران و قیام آفرینان خواند که از استقبال زیادی در داخل ایران برخوردار شد.
مرجان در مصاحبه ای با مجله جوانان که در لس آنجلس منتشر میشود، رسماً اعلام کرد که «صدای من از این پس تا آزادی هم میهنان دربندم سلاح من است، و ترجیح میدهم، این صدا را نه درکنسرتها که در کنواسیونهای مبارزاتی شورای ملی مقاومت، علیه آخوندهای حاکم برکشورم به کار گیرم.»
خانم مرجان از جمله زنان شجاع و رهای ایرانی است که به جای تسلیم در برابر سرکوب و ستم آخوندها راه مبارزه و ایستادگی را در پیش گرفت و تا آخرین نفس در همین مسیر با سرفرازی تلاش کرد. حالا مرجان صدای مقاومت برای آزادی جاودانه شده است ولی نام و یاد و ترانه های او الهام بخش مبارزان و آزادیخواهان و بالاخص زنان و دختران ایران به یادگار باقی است تا روزی که آوای زیبای او صبح آزادی میهن از نحوست این رژیم زن ستیز و هنرکش را عطرآگین کند.