مریم نوجوان: فدای ما به عشق بقای انسان هاست
این روزها که جهان با ویروس کرونا چنگ در چنگ شده، پرستاران به چهره هایی مهربان، صمیمی، همواره فعال، از خودگذشته و بی پروا شناخته می شوند که برای سلامت و حفظ جان هر انسان بیمار، جان خود را هزینه می کنند.
چنین ارزش هایی در دنیای انسانی، هنگامی که در جهت خدمت به زنان و مردانی انقلابی، آن هم در یک مقاومت سراسری در می آید، کیفیت و مداری متفاوت به خود می گیرد.
فداکاری اش، نثار عصارة وجود می شود، در خدمت ثانیه ای بیشتر نفس کشیدن یک همرزم؛
عشق اش، فدای دار و ندار می شود، در خدمت یک لبخند زیبا بر لبان یک همرزم؛
و سپاس اش، خضوع خدمت و جان فشانی برای تداوم بقای هر همرزم.
مریم نوجوان، چهره صمیمی و آشنایی که از او سخن می گوییم، سالهاست که در مقاومت ایران به چنین روح و روحیه ای از پرداخت و صفای باطن شناخته می شود.
او متولد سال ۱۳۴۳ در شهر اهر از استان آذربایجان شرقی است. در خانواده شان سه خواهر و سه برادر بوده اند که مریم سومین خواهر در میان آنهاست. او یک دختر ۳۰ساله به نام مینا دارد.
مریم نوجوان دوران انقلاب ضد سلطنتی در ایران را این طور تصویر می کند: در آن ایام، از صفا و صمیمیت و یکدلی مردم صفا می کردم. در شهر ما مردم جمع می شدند، برای حفاظت از خانه ها آتش روشن می کردند و هوای یکدیگر را داشتند. مواقعی که درگیری یا تظاهراتی شکل می گرفت، درب خانه هایشان را به روی معترضین باز می کردند و به آنها پناه می دادند.
آغاز راه و در هم شکستن موانع
مریم نوجوان سال۱۳۵۸ از طریق برادرش با سازمان مجاهدین آشنا می شود و از مهرماه سال ۱۳۵۸ در دوران تحصیل به عنوان هوادار مجاهدین وارد فعالیت سیاسی می گردد.
اما بعد از سرکوب خونین هواداران مجاهدین توسط رژیم خمینی در سال ۱۳۶۰ ارتباطش با مجاهدین قطع می شود.
در اردیبهشت سال ۱۳۶۹ اقدام به خروج از کشور برای رسیدن به پایگاه های مجاهدین در خارج از ایران می کند. او از طریق مرز ارومیه به ترکیه رفته و از آنجا خود را به شهر اشرف می رساند.
مریم نوجوان شرایط خروجش را چنین وصف می کند:
با آنکه موقع ارتباط با سرنخ مجاهدین برای خروج از کشور، هفت ماهه باردار بودم، خروجم از کشور را مشروط به تولد بچه ام نکردم. آنقدر برای یافتن سرنخی از مجاهدین تلاش کرده بودم که حاضر نبودم آن را با هیچ چیز عوض کنم.
عبور از مسیر، به واقع سخت بود. آن هم از راه های صعب العبور و حرکت با اسب و گاه، پای پیاده. فکر نمی کردم که بچه ام زنده بماند. اما در کمال شگفتی، نتیجه را عکس دیدم و او اندکی پس از رسیدن ما به مقصد به دنیا آمد.
از طرف دیگر، ترک کشور برای افرادی مانند من که یک دختر شهرستانی بودم، کار ساده ای نبود. من چند سال تلاش کردم تا موفق به چنین کاری شدم. فرهنگ مسلط جامعه و به خصوص نگاهی که در مورد زنان وجود داشت، اجازه انتخاب، حفظ استقلال و تصمیم جدی برای انتخاب مسیر زندگی را به آنها نمی داد و من بر تمامی آنها، شوریده بودم.
فعالیت در امداد پزشکی اشرف
مریم نوجوان، این زن انتخابگر، یکی دیگر از فرازهای زندگی خود را فعالیت در امداد پزشکی اشرف، توصیف می کند. او می گوید، براي من به عنوان يك پرستار، زيباترين و بهترين صحنه، صحنه اي است كه خواهرانم بعد از گذراندن شرايط سخت بيماري بهبود پيدا مي كنند.
با نگاهی مهربان و آرامشی که از استحکامی قوی نشان دارد، مریم سالهای پایداری در اشرف را چنین تصویر میکند:
در اشرف و بعد لیبرتی، ۱۴سال را در محاصره و شرایط سختی به لحاظ پزشکی گذراندیم. در ۱۹فروردین، صحنه جراحت تعداد زیادی از خواهرانمان از جمله صبا هفت برادران و خونریزی او از ناحیه ران بسیار دردناک بود. دکترها و اکیپ پزشکی برای نجات صبا و بقیه دست به کار شدند ولی ما حتی یک کپسول اکسیژن در اختیار نداشتیم. همه امکانات را مزدورانی که در درمانگاه مستقر شده بودند در اختیار گرفته بودند. صبا با تلاش بسیار ما از بیمارستان منتقل شد اما در نهایت جان سپرد.
پیام به پرستاران در ایران
مریم نوجوان، با وجود غم از دست دادن یارانی بسیار در تمامی این سالیان، امید به آینده ای روشن را به مخاطب اشاعه می دهد. او همدردی را با امید در هم گره می زند و چشم اندازی نو را به همکاران دلسوز و فداکارش نوید میدهد؛ به پرستارانی که این روزها، در جای جای بیمارستان ها، مراکز درمانی و بهداشتی ایران، در سخت ترین شرایط امکاناتی، درمانی و نیز اقتصادی، بیشترین تلاش را برای حفظ جان تک تک هموطنان شان می کنند. همان ها که قلب هر رزمنده راه آزادی، با آنها و در دعای خیر برای سلامت و همت و ارادة بی نظیرشان می تپد.
مریم در عین حال، امید به آزادی ایران از نحوست دیکتاتوری مذهبی، امید به برابری زنان و امید به فردایی که غم و اندوه در آن، جای خود را به شادی و سعادت مردم خواهد داد را در چشم انداز میبیند. فردایی که در آن، خدمت و فداکاری های زنان و مردان این مرز و بوم، قطعاً به ثمر نهایی خود خواهد نشست.
در ایرانی که جان و سلامت مردم، از بالاترین اولویت ها خواهد بود.
ایرانی که در آن، پیشرفته ترین دستاوردهای علمی در زمینه خدمات درمانی وارد ساختار جامعه میشود و پرستاران، این فرشتگان مهربان و خدمتگزار، در عالی ترین مدارج ممکن، در سراسر کشور آن را در جهت حفظ و ارتقای سلامتی مردم، به کار خواهند بست.
آن روز، به یقین دور نیست…