الهام فردوسی دانشجوی نخبه کارشناسی ارشد اقتصاد، دوسال را در زندان قرچک ورامین گذرانده است. وي كه بخاطر ذكر بعضي مطالب در پايان نامه اش دستگير شده بود، در حال حاضر بیکار مي باشد. او مي گويد: بدون هیچ تحقیقي نسبت به اتهامم مدتی مرا به قرچک ورامین بردند. سه روز قرنطینه بودم.
تنها يك روز بعد از ورد به سالن 3 مرا به انفرادي بردند. در آن محل بوي خیلی بدی میآمد، همهجا کثیف بود. سه اتاق با کف سیمانی ، بدون سرویس بهداشتی و حتی پتو . فکر کردم کف راهرو رنگ ریختهاند اما فهمیدم خون بود. وحشتناک بود . باور کنید تا آن زمان احساس میکردم این چیزها فقط در فیلمها وجود دارد. اما حالا خودم با چشم خودم میدیدم. 24روز در انفرادی ماندم بدون اینکه حتی یکبار استحمام کنم. بعد از از 24 روز، ديگر از موشها نمي ترسيدم.
مریم ربیعی كه 17 سال است در زندان بسر مي برد مي گويد: ۴ سال پیش من و خیلیهای دیگر را از زندان اوین به اینجا آوردند. نمیدانم اسم اینجا را چه بگذارم؟ سیاهچال؟ خرابه؟ گاوداری؟ مرغداری؟ ايجا جای آدم نیست، جهنم است…
امروز ۱۴ اسفند ۱۳۹۳ است و من در یک سوله بزرگ با سقفی بلند نشسته ام. روي درآهنی بند که با ماژیک نوشته اند«هیچ کس به یخچال دست نزند» و با فلش به یخچال کوچکی که ۱۱ ماه سال خراب است و متعلق به ۱۸۰ نفر زن زندانی است اشاره شده.
۱۸ ساله بودم و یک سال از ازدواجم میگذشت که به همراه همسرم به جرم نگهداری عتیقه زنداني شديم. همسرم ۵ سال بعد وقتی به مرخصی رفته بود تصادف کرد و مرد. پدر و مادر پیرم فقط سالی یک بار به ملاقاتم میآیند. تنها ۱۵ دقیقه آنهم در حاليكه یک مامور مرد و یک مامور زن دوره مان کرده اند.
درتمام این 4 سال به یاد ندارم حتي ۱۰ گرم گوشت خورده باشیم، یا یک قاشق برنج بدون کافور! نیمرو! یا چای تازهدم! اينجا آب آشامیدنی نیست مگر اينكه بخری! براي پول در آوردن، نمایشنامه و مقاله مینویسم، شعر میگویم، نقاشی میکنم که امتیازم هرروز ۲۰ دقیقه تلفن اضافی است. آن را میفروشم. درآمد ماهیانهام میشود ۶۰ هزار تومان. حالا آب بخورم یا غذا؟
کف سرویس بهداشتي، همیشه چند میلیمتر آب ایستاده که كه از داخل توالتها و دستشوییها نشت مي كند، همه دمپايي ها هم پاره است.
بسياري از زندانيان كچل هستند. اينجا شپش غوغا مي كند و چون هیچ دارویی نیست زنان بايد باید سر خود را بتراشند.
سیمین روبرویم نشسته،۴۳ سال دارد و۶ تا بچه. از ۱۴ سال پیش در زندان است. چشمانش از گریه قرمز و پفکرده است. دیشب با صدای بلند داد میزد و گریه میکرد. میگفت: منم نون سنگک و کره میخوام!!!….